<hr> برابر پارسی : پرتودرمانی

برابر پارسی : پرتودرمانی

رادیوتراپی

<hr> برابر پارسی : پرتو شناسی

برابر پارسی : پرتو شناسی

رادیولوژی

<hr> مترادف رادیولوژیست : پرتوشناس، رادیولوگ <hr> برابر پارسی : پرتو شناس

مترادف رادیولوژیست : پرتوشناس، رادیولوگ برابر پارسی : پرتو شناس

رادیولوژیست

رادیوم

رادیومتر

<hr> برابر پارسی : پرتونگاری

برابر پارسی : پرتونگاری

رادیوگرافی

رادیویی

<hr> مترادف رادیکال : اساسی، ریشه ای، ریشه <hr> متضاد رادیکال : توان، قوه <hr> برابر پارسی : ریشگی

مترادف رادیکال : اساسی، ریشه ای، ریشه متضاد رادیکال : توان، قوه برابر پارسی : ریشگی

رادیکال

<hr> مترادف راز : پوشیده، رمز، سر، غیب، مصاص، نهفته، رنگ، فام، لون، گلکار <hr> متضاد راز : علانیه

مترادف راز : پوشیده، رمز، سر، غیب، مصاص، نهفته، رنگ، فام، لون، گلکار متضاد راز : علانیه

راز

راز خود را فاش کردن

راز دل گفتن

راز کیمیاگری

رازآلود

<hr> مترادف رازدار : رازبان، رازپوش، سرپوش، سرنگهدار، محرم، محرم راز، همراز

مترادف رازدار : رازبان، رازپوش، سرپوش، سرنگهدار، محرم، محرم راز، همراز

رازدار

رازداری

<hr> مترادف رازناک : اسرارآمیز، مرموز، رازگویی، مناجات

مترادف رازناک : اسرارآمیز، مرموز، رازگویی، مناجات

رازناک

<hr> مترادف رازنگهدار : رازپوش، رازدار، سرنگهدار، محرم <hr> متضاد رازنگهدار : پرده در

مترادف رازنگهدار : رازپوش، رازدار، سرنگهدار، محرم متضاد رازنگهدار : پرده در

رازنگهدار

رازها

رازپوشی

رازک

رازک بار اوردن

رازگو

رازگویی

رازی را در سینه نهفتن

رازیانه

<hr> مترادف راس : سر، کله، انتها، قله، نوک، بالا، فوق تا، عدد، واحد، بزرگ، رئیس، مهتر <hr> متضاد راس : مرئوس <hr> برابر پارسی : ( رأس ) تارک، سر، نوک، سرور، مهتر، سرپرست | تارک، سار، سر، سرور، مهتر

مترادف راس : سر، کله، انتها، قله، نوک، بالا، فوق تا، عدد، واحد، بزرگ، رئیس، مهتر متضاد راس : مرئوس برابر پارسی : ( رأس ) تارک، سر، نوک، سرور، مهتر، سرپرست | تارک، سار، سر، سرور، مهتر

راس

راس زاویه

راس قسمت فوقانی بطن چهارم

راس کلاه

<hr> مترادف راسب : تفاله، ته مانده، ته نشین، درد، گل ولای

مترادف راسب : تفاله، ته مانده، ته نشین، درد، گل ولای

راسب

<hr> مترادف راست : حق، درست، صائب، صحیح، صدق، صواب، سهی، شق، مستقیم، مستوی، یمین، امین، صدیق ، ناراست، کج، ناصاف، یسار، نادرست <hr> متضاد راست : غلط، نادرست، ناراست

مترادف راست : حق، درست، صائب، صحیح، صدق، صواب، سهی، شق، مستقیم، مستوی، یمین، امین، صدیق ، ناراست، کج، ناصاف، یسار، نادرست متضاد راست : غلط، نادرست، ناراست

راست

راست اسه

راست بالا رونده

راست بین

راست حسینی

راست خطی

راست دست

راست دینی

راست روده

راست شدن

راست نشاندن

راست نما

راست نمایی

راست کردن

راست گوشه

<hr> مترادف راستا : راستی، امتداد، محاذی، جهت، سمت، سو، صوب <hr> متضاد راستا : کجی، کژی

مترادف راستا : راستی، امتداد، محاذی، جهت، سمت، سو، صوب متضاد راستا : کجی، کژی

راستا

<hr> مترادف راسته : درخور، سزاوار، شایسته، قابل، راستگو، صادق، صدیق، دادگر، عادل، برزن، کوی، محله، منطقه، ناحیه، رده، بازار، تیمچه، سوق، ردیف، صف، قطار

مترادف راسته : درخور، سزاوار، شایسته، قابل، راستگو، صادق، صدیق، دادگر، عادل، برزن، کوی، محله، منطقه، ناحیه، رده، بازار، تیمچه، سوق، ردیف، صف، قطار

واژه های حرف "ر" - مترادف و متضاد