رنگ چیزی را بردن

رنگ کاکائو

رنگ کبود

رنگ کتانی

رنگ کردن

رنگ کشمشی

رنگ کم

رنگ کمرنگ

رنگ کنف

رنگ کننده

رنگ کهربایی

رنگ کور

رنگ گردویی

رنگ گل اسپرک

رنگ گل شقایق

رنگ گلی

رنگ یا نور درخشان

رنگ یاخته ای

رنگ یاقوتی

<hr> مترادف رنگارنگ : الوان، رنگ برنگ، رنگین، گونه گون، متلون، ملون

مترادف رنگارنگ : الوان، رنگ برنگ، رنگین، گونه گون، متلون، ملون

رنگارنگ

رنگارنگ کردن

رنگباخته

رنگده

<hr> مترادف رنگرز : صباغ

رنگرز

<hr> مترادف رنگرزی : صباغت

رنگرزی

رنگهای شوشه

رنگهای نقاشی

رنگپریده

رنگی

رنگی شدن

رنگیزه

<hr> مترادف رنگین : الوان، پرنقش ونگار، رنگارنگ، متلون

مترادف رنگین : الوان، پرنقش ونگار، رنگارنگ، متلون

رنگین

رنگین تن

رنگین تن غیر جنسی

<hr> مترادف رنگین کمان : آزفنداک، قوس وقزح، کرکم

مترادف رنگین کمان : آزفنداک، قوس وقزح، کرکم

رنگین کمان

رنگین کمانی

رنگینکمان

ره ارایی

<hr> مترادف ره اورد : ارمغان، تحفه، ره آورد، سوغات، هدیه

مترادف ره اورد : ارمغان، تحفه، ره آورد، سوغات، هدیه

ره اورد

<hr> مترادف رها : آزاد، خلاص، فارغ، مرخص، مستخلص، وارسته، بی بند، پراکنده، پرت، ترک، متروک، واگذار، ول، ولو، یله

مترادف رها : آزاد، خلاص، فارغ، مرخص، مستخلص، وارسته، بی بند، پراکنده، پرت، ترک، متروک، واگذار، ول، ولو، یله

رها

رها دهنده

رها ساختن

رها سازی

رها شدن

رها شده

رها نشدنی

<hr> مترادف رها کردن : ترک کردن، ول کردن، آزاد کردن، خلاص کردن، رهانیدن، نجات دادن

مترادف رها کردن : ترک کردن، ول کردن، آزاد کردن، خلاص کردن، رهانیدن، نجات دادن

واژه های حرف "ر" - مترادف و متضاد