مترادف و متضاد

زمین شخم شده و نکاشته

زمین شخم نشده

زمین شناس

زمین شناسی

زمین شیمی

زمین غیر مشاع

زمین فوتبال

زمین فیزیک

زمین قابل کشت پیوسته بخانه

زمین لرزه

زمین لغزه

زمین لیز و گل الود

زمین مجاور

زمین مرتفع

زمین مرطوب

زمین مزروعی

زمین مسطح

زمین مسطح و پست نزدیک رودخانه

زمین های خارج از محوطه ملک

زمین همسایه

زمین هموار

زمین هموار و مســطح

زمین وقف

زمین پست

زمین پیما

زمین کشت شده

زمین کندن

زمین کوب

زمین گرایی

<hr> مترادف زمین گیر : خانه نشین، عاجز، علیل، ازپاافتاده، افلیج، فلج

مترادف زمین گیر : خانه نشین، عاجز، علیل، ازپاافتاده، افلیج، فلج

زمین گیر

زمین گیری

زمین یا مزرعه شخم زده

زمیندار

<hr> مترادف زمینه : اساس، سابقه، شالوده، طرح، عرصه، متن، نقشه، نمودار

مترادف زمینه : اساس، سابقه، شالوده، طرح، عرصه، متن، نقشه، نمودار

زمینه

زمینه جیزی بودن

زمینه را مهیا ساختن

<hr> مترادف زمینه سازی : تمهیدمقدمه، مقدمه چینی

مترادف زمینه سازی : تمهیدمقدمه، مقدمه چینی

زمینه سازی

زمینه یا طرح راهنمای فیلم صامت

زمینه یابی

زمینهسازی

زمینگیر

<hr> مترادف زمینی : ارضی، بری، خاکی، خشکی <hr> متضاد زمینی : آسمانی، بحری، دریایی، سماوی

مترادف زمینی : ارضی، بری، خاکی، خشکی متضاد زمینی : آسمانی، بحری، دریایی، سماوی

زمینی

زمینی و دریایی

<hr> مترادف زن : امراء، نسا، بانو، جفت، حرم، زوجه، عیال، متعلقه، منکوحه، همسر، پردگی، مستوره <hr> متضاد زن : مرد، همسر

مترادف زن : امراء، نسا، بانو، جفت، حرم، زوجه، عیال، متعلقه، منکوحه، همسر، پردگی، مستوره متضاد زن : مرد، همسر

واژه های حرف "ز" - مترادف و متضاد