صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ز" - مترادف و متضاد
زیر ابزی
زیر ابی
زیر ابی رفتن
زیر استوایی
زیر اقیانوسی
زیر بار رفتن
زیر بار منت
زیر بار نرو
زیر بار کشیدن
زیر بری
زیر بشقابی
زیر بشکه ای
زیر بغل
زیر بغل گرفتن
زیر بوته
زیر ترین
زیر جلدی
زیر جلی
زیر خاک
زیر خاک پوشاندن
زیر خاک کردن
زیر دامنی
زیر دریا
زیر دریا حرکت کردن
زیر دست نواز
زیر دست یا مطیع کردن
زیر دستی
زیر دنباله
زیر دوربین بزرگ کردن
زیر راه
زیر رست
زیر ریزی
زیر زاوری
زیر زاوری کردن
زیر زبانی
زیر ساختمان
زیر سازی
زیر سازی راه
زیر سقف
زیر سیل پوشاندن
زیر شلواری
زیر طاق
زیر فشار قرار دادن
زیر قسمت
زیر قول زدن
زیر لایه
زیر لب خندیدن
زیر لب سخن گفتن
بیشتر