سکوب سخنرانی

سکوب سراشیب

سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته

سکوب چرخنده

سکوب یا چهار چوب

سکوبزدن

<hr> مترادف سکوت : خاموشی، خموشی، صمت ، آرامش، سکون، خاموش ماندن، خاموش شدن، دم فروبستن <hr> متضاد سکوت : هیاهو، غوغا، جاروجنجال <hr> برابر پارسی : خاموشی، دم فروبندی

مترادف سکوت : خاموشی، خموشی، صمت ، آرامش، سکون، خاموش ماندن، خاموش شدن، دم فروبستن متضاد سکوت : هیاهو، غوغا، جاروجنجال برابر پارسی : خاموشی، دم فروبندی

سکوت

سکوت موجب رضا

<hr> مترادف سکوت کردن : دم فروبستن، خاموش ماندن، خاموشی گزیدن، خاموش شدن <hr> متضاد سکوت کردن : سکوت شکستن <hr> برابر پارسی : زبان بستن

مترادف سکوت کردن : دم فروبستن، خاموش ماندن، خاموشی گزیدن، خاموش شدن متضاد سکوت کردن : سکوت شکستن برابر پارسی : زبان بستن

سکوت کردن

<hr> مترادف سکون : ایستایی، توقف، ثبات، خموشی، رکود، فترت، وقفه ، آرام، آرامش، آسایش، قرار، آرمیدن، قراریافتن <hr> متضاد سکون : تحرک <hr> برابر پارسی : آرامش، آرامیدن

مترادف سکون : ایستایی، توقف، ثبات، خموشی، رکود، فترت، وقفه ، آرام، آرامش، آسایش، قرار، آرمیدن، قراریافتن متضاد سکون : تحرک برابر پارسی : آرامش، آرامیدن

سکون

سکون شناسی

سکون کردن

<hr> مترادف سکونت : اسکان، اقامت، توطن، سکنا ، تهیدستی، درویشی، فقر، مسکنت <hr> متضاد سکونت : کوچ <hr> برابر پارسی : جای گرفتن، خانه گرفتن

مترادف سکونت : اسکان، اقامت، توطن، سکنا ، تهیدستی، درویشی، فقر، مسکنت متضاد سکونت : کوچ برابر پارسی : جای گرفتن، خانه گرفتن

سکونت

سکونت کردن

سکونتگاه

سکوی پرتاب موشک

<hr> مترادف سکینه : آرام، آرامش، طمانینه، قرار، آرامش خاطر، سکنیت، وقار <hr> متضاد سکینه : تلاطم

مترادف سکینه : آرام، آرامش، طمانینه، قرار، آرامش خاطر، سکنیت، وقار متضاد سکینه : تلاطم

سکینه

<hr> مترادف سگ : تازی، کلب <hr> متضاد سگ : گربه

مترادف سگ : تازی، کلب متضاد سگ : گربه

سگ

سگ ' تری یر ' المانی نژاد

سگ ابی

سگ بازی

سگ بد اصل

سگ بزرگ

سگ بویی شکاری

سگ تازی

سگ تازی تیز دو

سگ تری یر

<hr> مترادف سگ جان : دیرزی، سخت جان، مقاوم

مترادف سگ جان : دیرزی، سخت جان، مقاوم

سگ جان

سگ خو

سگ خپله

سگ دامن پرورده

<hr> مترادف سگ دانی : سگدونی، لانه سگ، جای کثیف و تنگ

مترادف سگ دانی : سگدونی، لانه سگ، جای کثیف و تنگ

سگ دانی

سگ دریایی

سگ دست اموز

سگ دورگه

<hr> مترادف سگ دوی کردن : تلاش بیهوده کردن، دوندگی بی نتیجه کردن، تکاپوی بی ثمر کردن

مترادف سگ دوی کردن : تلاش بیهوده کردن، دوندگی بی نتیجه کردن، تکاپوی بی ثمر کردن

سگ دوی کردن

سگ راهنما

سگ زبان

سگ زنجیری

سگ سورتمه کش

سگ سیف الجبار

سگ شکاری

سگ شکاری بویی

سگ شکست خورده

سگ شکن

سگ مانند

سگ ماهی

<hr> مترادف سگ محلی کردن : وقع ننهادن، بی اعتنایی کردن، تحقیر کردن

مترادف سگ محلی کردن : وقع ننهادن، بی اعتنایی کردن، تحقیر کردن

واژه های حرف "س" - مترادف و متضاد