طبق قانون

طبق قانون موضوعه

طبق قواعد صرف و نحوی

<hr> مترادف طبقات : اشکوبه ها، طبقه ها، مرتبه ها، درجه ها، پایه ها، مراتب، گروه ها، جماعات، ترجمان احوال دانشمندان

مترادف طبقات : اشکوبه ها، طبقه ها، مرتبه ها، درجه ها، پایه ها، مراتب، گروه ها، جماعات، ترجمان احوال دانشمندان

طبقات

طبقات مختلف مردم هند

طبقبند

طبقزن

<hr> مترادف طبقه : اشکوبه، اشکوب، خن، رده، زمره، صف، کلاس، گونه، رسته، سنخ، صنف، فرقه، گروه، پوسته، چینه، قشر، لایه، مرتبت، مرتبه، پایه، درجه، دستگاه موسیقی <hr> برابر پارسی : لایه، رده، اشکوب، رسته، آشکوب

مترادف طبقه : اشکوبه، اشکوب، خن، رده، زمره، صف، کلاس، گونه، رسته، سنخ، صنف، فرقه، گروه، پوسته، چینه، قشر، لایه، مرتبت، مرتبه، پایه، درجه، دستگاه موسیقی برابر پارسی : لایه، رده، اشکوب، رسته، آشکوب

طبقه

طبقه ء اشراف

طبقه بالا

<hr> مترادف طبقه بندی : دسته بندی، رده بندی، کلاسمان، کلاسه، گروه بندی، طبقه سازی <hr> برابر پارسی : دسته بندی، رده بندی

مترادف طبقه بندی : دسته بندی، رده بندی، کلاسمان، کلاسه، گروه بندی، طبقه سازی برابر پارسی : دسته بندی، رده بندی

طبقه بندی

طبقه بندی نشده

<hr> مترادف طبقه بندی کردن : دسته بندی کردن، رده بندی کردن، کلاسه کردن، گرده بندی کردن

مترادف طبقه بندی کردن : دسته بندی کردن، رده بندی کردن، کلاسه کردن، گرده بندی کردن

طبقه بندی کردن

طبقه بندی گیاهان روی زمین

طبقه ثروتمند

طبقه خیلی بالا

طبقه روستایی

طبقه روشنفکر

طبقه زیر

طبقه سوداگر

طبقه سوم

طبقه طبقه

طبقه طبقه کردن

طبقه فرعی

طبقه فوقانی

طبقه فوقانی خاک

طبقه مابین اشراف و طبقه پایین

طبقه مانند

طبقه متوسط

طبقه متوسط اجتماع

طبقه نازک

طبقه نجبا

طبقه نسج سلولی

طبقه همکف ساختمان

طبقه و سلک اسقفان

طبقه وار

طبقه وازده اجتماع

طبقه پایین

طبقه پست و پایین اجتماع

طبقه کارگر

طبقه کاسب ودکاندار

طبقهبندی

طبقهبندی کردن

طبقهبندییا جور کردن

<hr> مترادف طبل : دمامه، دهل، کوس، نقاره <hr> برابر پارسی : دهل، کوس، تبیره

مترادف طبل : دمامه، دهل، کوس، نقاره برابر پارسی : دهل، کوس، تبیره

طبل

طبل بزرگ

طبل بیدار باش

<hr> مترادف طبل زدن : طبل نواختن، دهل زدن، کوس زدن، نقاره زدن، طبل فروکوفتن، طبل کوبیدن

مترادف طبل زدن : طبل نواختن، دهل زدن، کوس زدن، نقاره زدن، طبل فروکوفتن، طبل کوبیدن

طبل زدن

مترادف و متضاد

واژه های حرف "ط" - مترادف و متضاد