مالت زدن

مالت ساز

مالدار

مالدار، مالدار

مالدوست

<hr> مترادف مالش : مشت ومال، ماساژ، اصطکاک، سایش، تماس، کوفتگی، مجازات، کیفر، گوشمالی <hr> متضاد مالش : نوازش

مترادف مالش : مشت ومال، ماساژ، اصطکاک، سایش، تماس، کوفتگی، مجازات، کیفر، گوشمالی متضاد مالش : نوازش

مالش

<hr> مترادف مالش دادن : مالیدن، تنبیه کردن، گوشمالی کردن

مترادف مالش دادن : مالیدن، تنبیه کردن، گوشمالی کردن

مالش دادن

مالش سریع بدن

مالش مختصر

مالشی

ماله

ماله مخصوص کوزه گران

ماله چوبی

ماله کشیدن

مالهء صافکاری

<hr> مترادف مالوف : آشنا، آمخته، اخت، خوگر، خوگرفته، معمول، دمخور، عادت گرفته، مانوس، همدم <hr> متضاد مالوف : نامالوف، نامانوس

مترادف مالوف : آشنا، آمخته، اخت، خوگر، خوگرفته، معمول، دمخور، عادت گرفته، مانوس، همدم متضاد مالوف : نامالوف، نامانوس

مالوف

مالومنال

مالپرست

<hr> مترادف مالک : ارباب، دارا، دارنده، صاحب، صاحبخانه، ملک دار، موجر، آقا، مخدوم، خداوند، خدایگان، ذی حق <hr> متضاد مالک : مستاجر <hr> برابر پارسی : دارنده، توانمند، سرمایه دار

مترادف مالک : ارباب، دارا، دارنده، صاحب، صاحبخانه، ملک دار، موجر، آقا، مخدوم، خداوند، خدایگان، ذی حق متضاد مالک : مستاجر برابر پارسی : دارنده، توانمند، سرمایه دار

مالک

<hr> برابر پارسی : دارا بودن، داشتن

برابر پارسی : دارا بودن، داشتن

مالک بودن

مالک جزء

مالک خانه

مالک زمین

<hr> مترادف مالک سالاری : ارباب سالاری، فئودالیسم، نظام ارباب رعیتی، ملوک الطوایفی

مترادف مالک سالاری : ارباب سالاری، فئودالیسم، نظام ارباب رعیتی، ملوک الطوایفی

مالک سالاری

<hr> مترادف مالک شدن : صاحب شدن، به تملک درآوردن، در اختیار گرفتن <hr> برابر پارسی : ازانیدن

مترادف مالک شدن : صاحب شدن، به تملک درآوردن، در اختیار گرفتن برابر پارسی : ازانیدن

مالک شدن

مالک غایب

<hr> مترادف مالکانه : مالک وار، سهم مالک

مترادف مالکانه : مالک وار، سهم مالک

مالکانه

مالکسالاری

مالکه

مالکی

<hr> مترادف مالکیت : تملک، ملکیت <hr> برابر پارسی : ازآنش، داشتاری

مترادف مالکیت : تملک، ملکیت برابر پارسی : ازآنش، داشتاری

مالکیت

مالکیت اشتراکی

مالکیت برده

مالکیت رعیت

مالکیت مشترک

مالکیت مطلق

مالکیت موقت

مالکیت چیزی را انکارکردن

مالکین زمین

<hr> برابر پارسی : دارایی

مالی

<hr> مترادف مالیات : باج، جزیه، خراج، ساو، عوارض <hr> برابر پارسی : خراج، ستام، باژ، باج، پاژ

مترادف مالیات : باج، جزیه، خراج، ساو، عوارض برابر پارسی : خراج، ستام، باژ، باج، پاژ

واژه های حرف "م" - مترادف و متضاد