صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "و" - مترادف و متضاد
واحد شدت میدان مغناطیسی
واحد شدت نور وارده به شبکیه چشم
واحد ظرفیت
واحد فشار هوا
واحد قدیمی وزن
واحد مسکوک طلای انگلیسی
واحد معنی دار لغوی
واحد مقاومت برق در سلسله
واحد نمونه
واحد نور در سلسله
واحد نیرو معادل 746 وات
واحد نیروی محرکه برقی
واحد وزن جواهرات
واحد وزن و پول بابل قدیم
واحد وزن و پیمانه
واحد وزنی معادل 100 کیلوگرم
واحد پول اندونزی
واحد پول نقره هندوستان
واحد پول ژاپن
واحد کیفی صدا برای یک شنونده
واحد گرما
واحد گنجایش برق
واحد یموت
واحسرتا
واحه
واخواست رسمی
واخواست کردن
واخوانی
واخواهی
واخوردن
واخورده
وادار
وادار به توبه کردن
وادار به عمل کردن
وادار به فرار کردن
وادار کردن
وادار کردنی
وادار کننده
وادار یا مجبور کردن
وادارسازی
واداشتن
واداشته
واده
وادی
وار
وارث
وارث طبقه دوم
وارثه
بیشتر