ورقه ورقه شدن

ورقه ورقه شدگی

ورقه ورقه کردن

ورقه پوچ

ورقه کردن

ورقه یا صفحه

ورقه یا پیمان نامه یا سند

ورقهورقه

<hr> مترادف ورم : آماس، آماه، باد، برآمدگی، پف، پیله، تورم، دمل، نفخ <hr> برابر پارسی : آماس، باد

مترادف ورم : آماس، آماه، باد، برآمدگی، پف، پیله، تورم، دمل، نفخ برابر پارسی : آماس، باد

ورم

ورم استخوان

ورم استخوان پای اسب

ورم انساج لیفی

ورم جای شلاق و غیره

ورم خوش خیم بافت غده ای

<hr> مترادف ورم دار : برآمده، پف کرده، متورم

مترادف ورم دار : برآمده، پف کرده، متورم

ورم دار

ورم دماغ

ورم دهان

ورم روی پوست

ورم سینوس ها

ورم غده ای

ورم غشاءمخاطی بینی

ورم فصل

ورم لثه

ورم لوزتین

ورم لوزه

ورم مخاط دهان و لثه

ورم مخاط روده بزرگ

ورم معده

ورم مغز

ورم مفاصل

ورم ملتحمه

ورم پستان

ورم پوست ذکر

ورم چرکی

ورم کرده

ورم کهیر

ورم گلو

ورم یا برامدگیهای پوستی

ورمدار

ورموت

ورمی

ورمیشل

<hr> مترادف ورنه : والا، وگرنه

مترادف ورنه : والا، وگرنه

ورنه

<hr> مترادف ورود : دخول، رسید، مدخل، وصول <hr> برابر پارسی : آمدن، درآمدن، درون شدن، توآمدن، تورفتن، رسیدن، درونروی، درونشد، راهیابی

مترادف ورود : دخول، رسید، مدخل، وصول برابر پارسی : آمدن، درآمدن، درون شدن، توآمدن، تورفتن، رسیدن، درونروی، درونشد، راهیابی

واژه های حرف "و" - مترادف و متضاد