مترادف و متضاد

ورود ناگهانی پلیس

<hr> مترادف ورودی : در، دروازه، مدخل <hr> متضاد ورودی : خروجی <hr> برابر پارسی : درآیی، درآیگاه

مترادف ورودی : در، دروازه، مدخل متضاد ورودی : خروجی برابر پارسی : درآیی، درآیگاه

ورودی

ورودی و خروجی مجرایی

<hr> برابر پارسی : درآیه، پذیرانه

برابر پارسی : درآیه، پذیرانه

ورودیه

ورور

ورور کردن

ورونال

<hr> مترادف ورک : سرین، کفل

ورک

ورکی

<hr> مترادف ورید : سیاهرگ، عرق <hr> متضاد ورید : سرخرگ، شریان <hr> برابر پارسی : رگ، سیاهرگ

مترادف ورید : سیاهرگ، عرق متضاد ورید : سرخرگ، شریان برابر پارسی : رگ، سیاهرگ

ورید

<hr> مترادف وزارت : حکومت، صدارت <hr> برابر پارسی : دیوان

مترادف وزارت : حکومت، صدارت برابر پارسی : دیوان

وزارت

وزارت اقتصاد و بازرگانی

وزارت مختار

<hr> برابر پارسی : دیوان سرا

برابر پارسی : دیوان سرا

وزارتخانه

وزاندن

<hr> مترادف وزر : بزه، گناه، معصیت، ثقل، سنگینی، گرانی، نکبت، وبال

مترادف وزر : بزه، گناه، معصیت، ثقل، سنگینی، گرانی، نکبت، وبال

وزر

<hr> مترادف وزش : نسیم، نفحه، وزیدن

مترادف وزش : نسیم، نفحه، وزیدن

وزش

وزش باد

وزش سخت

وزش نسیم

وزش نسیمی

<hr> مترادف وزغ : غوک، قورباغه

مترادف وزغ : غوک، قورباغه

وزغ

وزغ یا کلاغ

<hr> مترادف وزغه : کلپاسو، کلپاسه، مارمولک

مترادف وزغه : کلپاسو، کلپاسه، مارمولک

وزغه

<hr> مترادف وزن : اندازه، ثقل، سنگینی، مقدار، ریتم، سجع، ضرب <hr> برابر پارسی : سنگینی، گرانسنگی، ارزش، آهنگ

مترادف وزن : اندازه، ثقل، سنگینی، مقدار، ریتم، سجع، ضرب برابر پارسی : سنگینی، گرانسنگی، ارزش، آهنگ

وزن

وزن ثابت و متعلقات ان

وزن خالص

وزن خوانی

وزن داشتن

وزن زیادی

وزن شده بر حسب رطل

وزن شعر

وزن چیزی برحسب پوند یا رطل

<hr> برابر پارسی : کشیدن، سنجیدن، ترازیدن

واژه های حرف "و" - مترادف و متضاد