پشته خاک

پشته خاک روی قبر

پشته علف

پشته کردن

پشتهمانداز

<hr> مترادف پشتوار : پشتیبان، مددکار، معین، یار، یاور

مترادف پشتوار : پشتیبان، مددکار، معین، یار، یاور

پشتوار

پشتواره

<hr> مترادف پشتوانه : اعتبار، تضمین، پشتیبان، پشتوان، پشتیوان، تکیه گاه، ظهیر، حامی، مددکار، معین، یار، یاور

مترادف پشتوانه : اعتبار، تضمین، پشتیبان، پشتوان، پشتیوان، تکیه گاه، ظهیر، حامی، مددکار، معین، یار، یاور

پشتوانه

پشتوپناه

پشتپایی

<hr> مترادف پشتک : معلق، وارو

مترادف پشتک : معلق، وارو

پشتک

پشتک زدن

پشتکار

پشتگرم

پشتگرمی

پشتگوشاندازی

<hr> مترادف پشتی : امداد، حمایت، کنف، مظاهرت، یاری، بالش، تکیه گاه، مخده

مترادف پشتی : امداد، حمایت، کنف، مظاهرت، یاری، بالش، تکیه گاه، مخده

پشتی

پشتی دار

پشتی صندلی و غیره

پشتی کردن

پشتی کنندگان

<hr> مترادف پشتیبان : پارتی، پشتیوان، حامی، ظهیر، عاصم، عضد، موید، مجیر، محافظ، مدافع، مددکار، معاضد، نگهبان، یار، یاریگر، یاور <hr> متضاد پشتیبان : مخالف

مترادف پشتیبان : پارتی، پشتیوان، حامی، ظهیر، عاصم، عضد، موید، مجیر، محافظ، مدافع، مددکار، معاضد، نگهبان، یار، یاریگر، یاور متضاد پشتیبان : مخالف

پشتیبان

پشتیبان زیر برد

<hr> مترادف پشتیبانی : تایید، تقویت، حفظ، حمایت، طرفداری، محافظت، مدافعه

مترادف پشتیبانی : تایید، تقویت، حفظ، حمایت، طرفداری، محافظت، مدافعه

پشتیبانی

پشتیبانی کردن

پشتیبانی کردن از

<hr> مترادف پشتیوان : پشتیبان، حامی، مددکار، یاور

مترادف پشتیوان : پشتیبان، حامی، مددکار، یاور

پشتیوان

<hr> مترادف پشم : پت، صوف، کرک، هیچ، پت

مترادف پشم : پت، صوف، کرک، هیچ، پت

واژه های حرف "پ" - مترادف و متضاد