صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ک" - مترادف و متضاد
کسی که دزدکی راه میرود
کسی که دور می زند
کسی که رای میدهد
کسی که رقص برهنه می کند
کسی که سود می برد
کسی که شام می خورد
کسی که شایعه می سازد
کسی که شرط می بندد
کسی که شوخی زننده کند
کسی که صدای بم دارد
کسی که عضو اتحادیه کارگری نیست
کسی که لباس نوکری بر تن دارد
کسی که لباس چین دار میدوزد
کسی که لغت را هجی می کند
کسی که مقیاس بکار می برد
کسی که موجب سقط جنین میشود
کسی که می خرامد
کسی که می چرخاند یا می پیچاند
کسی که میان باشد
کسی که وارد خدمت شده
کسی که ورق بازی را بر می زند
کسی که وقت را نگه میدارد
کسی که پاسداری و نظارت می کند
کسی که پشت سر هم سیگار میکشد
کسی که پوست خام را می تراشد
کسی که کاغذ دیواری می چسباند
کسی که کیسه شن بکار برد
کسی که گشت می زند
کسی یا چیزی که بدمد یابوزد
کسی یا چیزی که توقف میکند
کسی یا چیزی که غم میخورد
کسی یا چیزی که می خشکاند
کسیرا معیوب کردن
کسینوس
کسیکه
کسیکه با شاهین شکار میکند
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
کسیکه تازه بدینی وارد شود
کسیکه خرناس میکشد
کسیکه در رفتن تعلل کند
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
کسیکه عرق میکند
کسیکه عمدا ایجاد حریق میکند
کسیکه قربانی دیگران شود
کسیکه پابند مذهب نیست
کسیکه پول در بانک میگذارد
کسیکه پیش خود میاموزد
کش
بیشتر