شتک

<hr> مترادف شجاع : باجرئت، بهادر، بی باک، پهلوان، تهمتن، جسور، جنگاور، جنگجو، جنگی، دلاور، دلیر، رشید، شیردل، مبارز، نترس، نیو <hr> متضاد شجاع : جبون <hr> برابر پارسی : دلیر، پردل، دلاور، شیردل، گُرد

مترادف شجاع : باجرئت، بهادر، بی باک، پهلوان، تهمتن، جسور، جنگاور، جنگجو، جنگی، دلاور، دلیر، رشید، شیردل، مبارز، نترس، نیو متضاد شجاع : جبون برابر پارسی : دلیر، پردل، دلاور، شیردل، گُرد

شجاع

<hr> مترادف شجاعت : پرجگری، پهلوانی، جلادت، جنگاوری، جنگجویی، دلاوری، دلیری، رشادت، شهامت، قهرمانی، مردانگی، یلی <hr> متضاد شجاعت : جبن <hr> برابر پارسی : دلیری، دلاوری

مترادف شجاعت : پرجگری، پهلوانی، جلادت، جنگاوری، جنگجویی، دلاوری، دلیری، رشادت، شهامت، قهرمانی، مردانگی، یلی متضاد شجاعت : جبن برابر پارسی : دلیری، دلاوری

شجاعت

شجره النسب

شجره شناس

<hr> مترادف شجره نامه : شجره النسب، نسب نامه <hr> برابر پارسی : تبارنامه

مترادف شجره نامه : شجره النسب، نسب نامه برابر پارسی : تبارنامه

شجره نامه

شخانه

<hr> مترادف شخص : بابا، تن، فرد، کس، نفر، آدمی، انسان، بشر، ذات، وجه <hr> متضاد شخص : شی ء <hr> برابر پارسی : کس، تن، خود

مترادف شخص : بابا، تن، فرد، کس، نفر، آدمی، انسان، بشر، ذات، وجه متضاد شخص : شی ء برابر پارسی : کس، تن، خود

شخص

شخص اماده بخدمت

شخص ان طرفی

شخص اول مملکت

شخص بر جسته

شخص بی اهمیت

شخص بی تجربه وناشی

شخص بیخواب

شخص جبون

شخص جوان

شخص خودم

شخص داءم الخمر

شخص دیگر

شخص ساده و معصوم

شخص شما

شخص عامی

شخص عصبانی و دیوانه

شخص غایب

شخص غیر نظامی

شخص فاقد مواد رنگ دانه

شخص فاقد مواد رنگدانه

شخص لا ل وگیج وگنگ

شخص متحمل

شخص متعصب

شخص محترم

شخص مفید

شخص مهم در میان یکدسته

شخص مهم و برجسته در هر قسمتی

شخص ناازموده

شخص نابالغ

شخص نامدار

شخص والا مقام

شخص پرانرژی

شخص پست

شخص گروی

شخص یا چیز معینی

<hr> مترادف شخصی : خصوصی، فردی، سیویل، غیرنظامی <hr> متضاد شخصی : عمومی، غیرشخصی <hr> برابر پارسی : خودی، خود ویژه، کسانه، مردمی

مترادف شخصی : خصوصی، فردی، سیویل، غیرنظامی متضاد شخصی : عمومی، غیرشخصی برابر پارسی : خودی، خود ویژه، کسانه، مردمی

شخصی

شخصی که تمام عقاید و افکارش متوجه بیرون ازخودش است

شخصی که در زیر نورافکن صحنه نمایش قرارگرفته

شخصی که متوجه بباطن خود است

شخصی که همراه خانم های جوان میرود

فارسی به عربی

واژه های حرف "ش" - فارسی به عربی