صفحه اصلی

فهرست واژه

واژه های حرف "ت"

تا به امروز (/ الان ) ده بار به مشهد رفتهام.

تا بوده چنین بوده

تا بگی می گم فرحزاد

تا بی نهایت

تا بی نهایت…

تا بیشترین درجه

تا تا هاکردن

تا تاریکی صبر کن

تا تنور داغ است

تا تنور داغه بچسبون

تا ته خوردن

تا ته لیوان (در میخواری)

تا توهدائن

تا تیپ هاکردن

تا جایی که

تا جایی که پاهایم توان رفتن دارد

تا حالا شده

تا حد مرگ پیش رفتن

تا حد ممکن

تا حدودی

تا حدی (موسیقی)

تا حدی چهارگوش

تا حدی که

تا خرخره

تا خرخره خوردن

تا خوردن

تا خوردگی (کالبد شناسی)

تا درجه ای

تا دلی بدست اور

تا دم مرگ

تا دنیا دنیاست

تا دهانش یک نفس میدوید

تا دورترین نقطه

تا دِل دوئییَه

تا دکشین

تا دیدار بعدی