abyaneh

abydos

abye

abyes

abying

abyla

abys

<hr> (قدیمی) مغاک، هاویه، ژرف گودال، چاه ویل، پرتگاه، ورطه، چهچال (abyss هم می گویند)، abyss : بسیار عمیق، بی پایان، غوطه ورساختن، مغاک

(قدیمی) مغاک، هاویه، ژرف گودال، چاه ویل، پرتگاه، ورطه، چهچال (abyss هم می گویند)، abyss : بسیار عمیق، بی پایان، غوطه ورساختن، مغاک

abysm

abysm or abyss or abyss

<hr> معنی : عمیق، ژرف، بی پایان، گردابی، ناپیمودنی <hr> معانی دیگر : مغاک مانند، گودال مانند، ورطه ای، ژرفناک، شدید، فوق العاده، وحشتناک، بسیار زیاد

معنی : عمیق، ژرف، بی پایان، گردابی، ناپیمودنی معانی دیگر : مغاک مانند، گودال مانند، ورطه ای، ژرفناک، شدید، فوق العاده، وحشتناک، بسیار زیاد

abysmal

abysmal ignorance

abysmally

abysms

<hr> دارای شدت یا ژرفای سنجش ناپذیر، شکاف ژرف (در زمین)، ژرف گودال، ژرف گسله، مغاک، هاویه، ورطه، چهچال، اعماق (دریا)، ژرفنا، abysm : بسیار عمیق، بی پایان، غوطه ورساختن

دارای شدت یا ژرفای سنجش ناپذیر، شکاف ژرف (در زمین)، ژرف گودال، ژرف گسله، مغاک، هاویه، ورطه، چهچال، اعماق (دریا)، ژرفنا، abysm : بسیار عمیق، بی پایان، غوطه ورساختن

abyss

abyss watchers

abyssa

<hr> معنی : بسیار عمیق <hr> معانی دیگر : گردابی، ژرف، ورطه ای، ناپیمودنی

معنی : بسیار عمیق معانی دیگر : گردابی، ژرف، ورطه ای، ناپیمودنی

abyssal

abyssal area abyssal region

abyssal benthic

abyssal clay

abyssal deposits

abyssal depth

abyssal floor

abyssal hill

abyssal hill province

abyssal plain

abyssal plain or abyssal or abyssal

abyssal rocks deep seated rocks

abyssal sediment

abyssal storm

<hr> ناحیه ی ژرف کف اقیانوس ها (که در آنجا حیوانات کور هستند و گیاهی نمی روید)، مغاکی

ناحیه ی ژرف کف اقیانوس ها (که در آنجا حیوانات کور هستند و گیاهی نمی روید)، مغاکی

abyssal zone

abyssinia

<hr> معنی : اهل حبشه، مربوط به کشور حبش <hr> معانی دیگر : حبشی، اهل کشور حبشه، مربوط به کشور abyssinia

معنی : اهل حبشه، مربوط به کشور حبش معانی دیگر : حبشی، اهل کشور حبشه، مربوط به کشور abyssinia

abyssinian

abyssinian cat

abyssinian well

abyssinians

abyssobenthonic

abyssopelagic

abyssus

abzums

abélard

abı hayat

abıde

<hr> مخفف:، (شیمی) اکتینیم، پیشوند: قبل از واژه هایی که با c و q شروع می شوند می آید (رجوع شود به: ad-)، تهویه ی مطبوع (air conditioning)، جریان برق متناوب (alternating current)، باشگاه ورزشی (athletic club)، قبل از مسیح (ante christum)، مخفف اصطلاح شیمیایی alicyclic می باشد <hr> ac_ پسوند (صفت ساز):، مانند، وابسته به [cardiac و demoniac]، alternating current شیمى : جریان متناوب

مخفف:، (شیمی) اکتینیم، پیشوند: قبل از واژه هایی که با c و q شروع می شوند می آید (رجوع شود به: ad-)، تهویه ی مطبوع (air conditioning)، جریان برق متناوب (alternating current)، باشگاه ورزشی (athletic club)، قبل از مسیح (ante christum)، مخفف اصطلاح شیمیایی alicyclic می باشد ac_ پسوند (صفت ساز):، مانند، 

واژه های حرف "a"