failing circumstances

failing circumstances in

failing enterprise

failing to

failing which

failingly

failings

<hr> معنی : روسری خانمها، نوعی پارچه ساده بافت <hr> معانی دیگر : فیل (پارچه ی نرم ابریشمی یا نایلونی که دارای بافت راه راه است)

معنی : روسری خانمها، نوعی پارچه ساده بافت معانی دیگر : فیل (پارچه ی نرم ابریشمی یا نایلونی که دارای بافت راه راه است)

faille

failover

failruse

fails

fails abserve

fails miserably

failsafe

failsafe gate valve

failt simulation

<hr> معنی : کوتاهی، نا توانی، ورشکستگی، شکست، بد شانسی، قصور، خرابی، عدم موفقیت، واماندگی، درمانگی <hr> معانی دیگر : کاستی، کمبود، نقصان، فقدان، ضعف، از دست دادن نیرو، از میان رفتن، (برق و غیره) قطع، (موتور و غیره) خرابی، از کار افتادگی، (آموزش) ردی، رفوزگی، نمره ی ردی، ناکامی، ـ نشدن، ـ نکردن، (آدم یا چیز) ناموفق، ناکامیاب، شکست خورده، بی عرضه، خودداری

معنی : کوتاهی، نا توانی، ورشکستگی، شکست، بد شانسی، قصور، خرابی، عدم موفقیت، واماندگی، درمانگی معانی دیگر : کاستی، کمبود، نقصان، فقدان، ضعف، از دست دادن نیرو، از میان رفتن، (برق و غیره) قطع، (موتور و غیره) خرابی، از کار افتادگی، (آموزش) ردی، رفوزگی، نمره ی ردی، ناکامی، ـ نشدن، ـ نکردن، (آدم یا چیز) ن

failure

failure analysis

failure condition

failure costs

failure envelope

failure envelope or failure or failure

failure face concrete

failure free

failure load

failure logcing

failure mechanism

failure mode

failure mode and effect analysis

failure mode effective analysis

failure modes and effect analysis

failure moment

failure notice

failure of brittle materials

failure of condition

failure of consideration

failure of evidence

failure of issue

failure of justice

failure of perform

failure of precondition

failure of proof

failure of title

failure prediction

<hr> نر&nbsp; خرابی، میزان خرابی

failure rate

failure rate classification of distributions

failure rate function

failure rates

واژه های حرف "f"