<hr> معنی : با روح، پر زرق و برق، با خوشحالی، با سرور و نشاط <hr> معانی دیگر : با شاد دلی، شوخ و شنگانه، مسرورانه، با سبکدلی، شو&nbsp; وشنگ، پر جلوه

معنی : با روح، پر زرق و برق، با خوشحالی، با سرور و نشاط معانی دیگر : با شاد دلی، شوخ و شنگانه، مسرورانه، با سبکدلی، شو وشنگ، پر جلوه

gaily

<hr> معنی : افزایش، حصول، استفاده، سود، منفعت، فایده، صرفه، نفع، بهره تقویت، غرض، فایده دیدن، بهبودی یافتن، زیاد شدن، فایده بردن، تسخیر کردن، سود بردن، کسب کردن، پیش رفتن، رسیدن، نائل شدن، نائل شدن به، بدست اوردن، پیدا کردن <hr> معانی دیگر : به دست آوردن، بردن، نایل شدن، جلب کردن، حاصل دادن، وارد شدن، وزن زیاد کردن، سنگین شدن، افزایش (ثروت یا درآمد و غیره)، مبلغ برده شده در بازی، بهبود، مزیت، دستاورد، به دست آوری، دستیابی، گردآوری، (الکترونیک) افزایش نیروی پیام ارسال شده هنگام انتقال از یک مرکز به مرکزی دیگر، (برق) بهره، یابش، تنظیم کننده ی بازده تقویت، بهبود یافتن، پیشرفت کردن، رونق یافتن، (در مورد ساعت) تند کار کردن، جلو رفتن، (نجاری) کام (که زبانه در آن قرار می گیرد)، تو رفتگی، فاق، باز یافتن

معنی : افزایش، حصول، استفاده، سود، منفعت، فایده، صرفه، نفع، بهره تقویت، غرض، فایده دیدن، بهبودی یافتن، زیاد شدن، فایده بردن، تسخیر کردن، سود بردن، کسب کردن، پیش رفتن، رسیدن، نائل شدن، نائل شدن به، بدست اوردن، پیدا کردن معانی دیگر : به دست آوردن، بردن، نایل شدن، جلب کردن، حاصل دادن، وارد شدن، وزن زیا

gain

gain a majority

gain a share of the market

gain a victory

gain a weight

gain acceptance

gain access

gain advantage

gain an advantage

gain an edge

gain and loss exhibit

gain bandwidth

gain bandwidth product

gain characteristic

gain confidence

gain constant

<hr> سلطه یا اختیار کسب کردن، مهار کردن، تحت فرمان گرفتن

سلطه یا اختیار کسب کردن، مهار کردن، تحت فرمان گرفتن

gain control

gain control of the fire

gain desired

gain entry to something

gain equation

gain experience

gain factor

<hr> ترقی کردن، پیشرفت کردن، بهتر شدن، موفق شدن، قوی شدن

ترقی کردن، پیشرفت کردن، بهتر شدن، موفق شدن، قوی شدن

gain ground

gain in

gain independence

gain insight

gain insight into

gain margin

gain mechanism

gain momentum

gain muscle mass

gain notoriety for

gain of function

gain of function mutation

gain of funtion

gain of strength

<hr> (در مسابقه یا کشمکش و غیره) به حریف نزدیک شدن (از نظر امتیاز)

(در مسابقه یا کشمکش و غیره) به حریف نزدیک شدن (از نظر امتیاز)

gain on

gain one's laurels

gain one's livelihood

gain one's living

gain or loss

<hr> به عضویت دسته یا حزب خود در آوردن، هم مرام کردن، در سلک خود وارد کردن

به عضویت دسته یا حزب خود در آوردن، هم مرام کردن، در سلک خود وارد کردن

واژه های حرف "g"