galericulate

galerida cristata

galerie

galerite

galerum

gales

galet

galette

galexy

galey

galfan

galgal

galgenbergite

galgulidae

gali

galia

galianes

galibi

<hr> ناحیه ای در جنوب شرقی لهستان و شمال غربی اوکراین

ناحیه ای در جنوب شرقی لهستان و شمال غربی اوکراین

galicia

galicia county

<hr> گالیسیایی، ساکن ناحیه ی گالیسیا (در اسپانیا)، ساکن گالیسیا در جنوب شرقی لهستان و شمال غربی اوکراین، (اسپانیا) زبان گالیسیایی (یکی از گویش های پرتغالی)

گالیسیایی، ساکن ناحیه ی گالیسیا (در اسپانیا)، ساکن گالیسیا در جنوب شرقی لهستان و شمال غربی اوکراین، (اسپانیا) زبان گالیسیایی (یکی از گویش های پرتغالی)

galician

galictis

galidia

galidictis

galik

<hr> معنی : جلیلی، وابسته به گالیله <hr> معانی دیگر : وابسته به ناحیه ی جلیل در فلسطین، (قدیمی) مسیحی، وابسته به گالیله (منجم ایتالیایی)

معنی : جلیلی، وابسته به گالیله معانی دیگر : وابسته به ناحیه ی جلیل در فلسطین، (قدیمی) مسیحی، وابسته به گالیله (منجم ایتالیایی)

galilean

galilean relativity

galilean telescope

<hr> (در برخی کلیساهای قرون وسطی) ایوان مدخل غربی، نمازخانه ی مدخل غربی، ایالت جلیل (در شمال فلسطین یا اسرائیل کنونی)، با حرف کوچک نماز خانه کوچک نزدیک کلیسا، شهرستان جلیل در فلسطین

(در برخی کلیساهای قرون وسطی) ایوان مدخل غربی، نمازخانه ی مدخل غربی، ایالت جلیل (در شمال فلسطین یا اسرائیل کنونی)، با حرف کوچک نماز خانه کوچک نزدیک کلیسا، شهرستان جلیل در فلسطین

galilee

galilee panhandle

galilees

galilei

galileiite

<hr> گالیله (دانشمند ایتالیایی)

گالیله (دانشمند ایتالیایی)

galileo

galileo galilei

galileo spacecraft

galili

galim

<hr> معنی : سخن نامفهوم، سخن بی سروته، کلام غیر مفهوم <hr> معانی دیگر : چرندیات، حرف بی سر و ته

معنی : سخن نامفهوم، سخن بی سروته، کلام غیر مفهوم معانی دیگر : چرندیات، حرف بی سر و ته

واژه های حرف "g"