jobo

jobs

jobs systematization

jobs to be done

jobsandservices

jobson

jobsworth

jobteam

joburg

jocant

<hr> (اسطوره ی یونان) جوکاستا (مادر و همسر ناشناخته ی oedipus)

(اسطوره ی یونان) جوکاستا (مادر و همسر ناشناخته ی oedipus)

jocasta

jocatory

joceline

jocelyn

jocelyn or jocelin

jochebed

jochen

<hr> معنی : سوار کار ماهر، سرباز اسکاتلندی <hr> معانی دیگر : (خودمانی) ورزشکار (مرد)، رجوع شود به: jockey، (خودمانی) رجوع شود به: disc jockey، ژوک مخفف اسم john، سرباز اسکاتلندی <hr> jock(ey) ورزش : سوارکار حرفه اى

معنی : سوار کار ماهر، سرباز اسکاتلندی معانی دیگر : (خودمانی) ورزشکار (مرد)، رجوع شود به: jockey، (خودمانی) رجوع شود به: disc jockey، ژوک مخفف اسم john، سرباز اسکاتلندی jock(ey) ورزش : سوارکار حرفه اى

jock

jock itch

jock o' lantern

jockette

jockettes

<hr> معنی : چابک سوار، سوار کار، اسب سوار حرفهای، گول زدن، سوارکار اسب دوانی شدن، با حیله فراهم کردن، نیرنگ زدن، اسب دوانی کردن <hr> معانی دیگر : (در مسابقات اسبدوانی) سوارکاری کردن، (امریکا- خودمانی) کسی که با وسیله ی نقلیه یا ابزار یا ماشین به خصوصی کار می کند: ماشینکار، راننده، ماشین چی، کامیون چی، کالسکه چی (و غیره)، راندن، به کار انداختن، گوش بری کردن، حقه زدن، شیادی کردن، دوز و کلک زدن، خود را در موقعیت مساعد قرار دادن، پس و پیش کردن

معنی : چابک سوار، سوار کار، اسب سوار حرفهای، گول زدن، سوارکار اسب دوانی شدن، با حیله فراهم کردن، نیرنگ زدن، اسب دوانی کردن معانی دیگر : (در مسابقات اسبدوانی) سوارکاری کردن، (امریکا- خودمانی) کسی که با وسیله ی نقلیه یا ابزار یا ماشین به خصوصی کار می کند: ماشینکار، راننده، ماشین چی، کامیون چی، کالسکه 

jockey

jockey club

jockey pulley

<hr> (مردانه و پسرانه) زیر شلواری (کوتاه و کش دار)، شورت

(مردانه و پسرانه) زیر شلواری (کوتاه و کش دار)، شورت

jockey shorts

jockey stick

jockeydom

jockeyes

jockeyish

jockeyism

jockeys

jocking apart

jocko

jockos

jocks

<hr> معنی : بیضه بند <hr> معانی دیگر : (زیرشلواری کوتاه ورزشی که خایه بند دارد) زیرشلواری خایه بنددار، فتق بند

معنی : بیضه بند معانی دیگر : (زیرشلواری کوتاه ورزشی که خایه بند دارد) زیرشلواری خایه بنددار، فتق بند

jockstrap

jockteleg

jocky

jocooserie

jocoque

jocoqui

<hr> معنی : شوخ، شوخی امیز، فکاهی، شنگ <hr> معانی دیگر : سرحال، بذله گویی

معنی : شوخ، شوخی امیز، فکاهی، شنگ معانی دیگر : سرحال، بذله گویی

jocose

jocosely

jocoseness

jocoserious

jocosities

<hr> معنی : ظرافت، شوخی، خوش مزگی، بذله گویی <hr> معانی دیگر : شوخ دلی، خرم دلی، خوشحالی

معنی : ظرافت، شوخی، خوش مزگی، بذله گویی معانی دیگر : شوخ دلی، خرم دلی، خوشحالی

واژه های حرف "j"