<hr> بازرگانى : برچسب زنى

labelling

labelling plans

labellng

labelloid

<hr> (گیاه شناسی - در ارکیده ها) زیر گلبرگ، رفچه

(گیاه شناسی - در ارکیده ها) زیر گلبرگ، رفچه

labellum

labels

laber day

laber force

labetalol

labetalol hydrochloride

<hr> جمع واژه ی: labium، لب زیرین حشره

جمع واژه ی: labium، لب زیرین حشره

labia

labia major

labia majora

labia minora

<hr> معنی : لبی، شفوی و اویخته به لبهای فرج <hr> معانی دیگر : لبچه ای، (آواشناسی) ادا شونده توسط هر دو لب (مانند b و ((او)))، آوای لبی

معنی : لبی، شفوی و اویخته به لبهای فرج معانی دیگر : لبچه ای، (آواشناسی) ادا شونده توسط هر دو لب (مانند b و ((او)))، آوای لبی

labial

labial artery

labial consonant

labial embrasure

labial frenum

labial letters

labial palp

labial pipe

labial sound

labial vestibule

labialisation

labialise

labialised

labialising

<hr> حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ با صداهابا لب

حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ با صداهابا لب

labialism

labialismus

<hr> ادای اصوات بصورت شفوی

labialization

<hr> (آواشناسی) با دو لب ادا کردن، لبی کردن، حرفی را بصورت شفوی ادا کردن، بصورت لبی ادا کردن

(آواشناسی) با دو لب ادا کردن، لبی کردن، حرفی را بصورت شفوی ادا کردن، بصورت لبی ادا کردن

labialize

labializing

labially

labiaplasty

labiatae

<hr> معنی : وابسته بگیاهان لب شکافته، لب شکافته، دارای گلی که لبه جامش شکافته <hr> معانی دیگر : لب مانند، لب سان، لب دیس، لب دار، لب شکافته کردن لب دار کردن

معنی : وابسته بگیاهان لب شکافته، لب شکافته، دارای گلی که لبه جامش شکافته معانی دیگر : لب مانند، لب سان، لب دیس، لب دار، لب شکافته کردن لب دار کردن

labiate

labiated

labiates

labibia

labidometer

labidophorous

labidura

labiduridae

labiella

labii

<hr> معنی : نا پایدار <hr> معانی دیگر : ناپایا، غیرثابت، متغیر

معنی : نا پایدار معانی دیگر : ناپایا، غیرثابت، متغیر

واژه های حرف "l"