oculopharyngeal dystrophy

oculopharyngeal muscular dystrophy

oculoplastics

oculopupillary

oculozygomatic

oculus

oculus dexter

oculus rift

oculus sinister

oculus uterque

ocup

ocupado

ocur

ocurred

ocydrome

ocypete

ocypoda

ocypodan

ocypodidae

ocypodoid

ocyroe

ocyroidae

ocyte

<hr> (فلسفه) آد (نیروی فرضی که در خواب های مغناطیسی و جذبه ی اشخاص و غیره متجلی است)، (خودمانی - مخفف: overdose) مسمومیت (در اثر استعمال مواد مخدر)، مسموم شدن، مخفف: چشم راست، مخفف: دکتر دید سنجی و عینک سازی، سوگند ملایم، بخدا

(فلسفه) آد (نیروی فرضی که در خواب های مغناطیسی و جذبه ی اشخاص و غیره متجلی است)، (خودمانی - مخفف: overdose) مسمومیت (در اثر استعمال مواد مخدر)، مسموم شدن، مخفف: چشم راست، مخفف: دکتر دید سنجی و عینک سازی، سوگند ملایم، بخدا

od or 'od

odacidae

odacoid

odaiba

odal

odalborn

odalisk

odalisks

<hr> کلفت یا صیغه، در حرم سلطان عثمانی

کلفت یا صیغه، در حرم سلطان عثمانی

odalisque

odalisque or odalisk

odalman

odalwoman

odanielite

odaparfumu

<hr> یک استاندارد که اجازهمی دهد نرم افزارها از داده های دیگر نرم افزارها استفاده کنند

یک استاندارد که اجازهمی دهد نرم افزارها از داده های دیگر نرم افزارها استفاده کنند

odbc

<hr> <b>معنی</b> : فرد، ادم عجیب، فرد، غیر عادی، چرند، عجیب، طاق، عجیب و غریب، تک <hr> <b>معانی دیگر</b> : تا، تاق، لنگه، ناقص (به ویژه یک سری کتاب یا مجله که چند جلد آن کم است)، نا جور، فرد (در برابر: زوج)، تاق (در برابر: جفت)، منفرد، خرد، خرده، پول خرد، پول سیاه، اندی، خرده ای، کمی، چندی، گهگاهی، اتفاقی، نا معین، گاه و بیگاه، جور واجور، متفرقه، نا بهنجار، بیواره، دور افتاده، خارج از دسترس، رجوع شود به: odds، (قدیمی - ندا به نشان شگفتی) خدایا!، ای خدا!، interj :سوگند ملایم، بخدا، adj : طاق، نخاله

معنی : فرد، ادم عجیب، فرد، غیر عادی، چرند، عجیب، طاق، عجیب و غریب، تک معانی دیگر : تا، تاق، لنگه، ناقص (به ویژه یک سری کتاب یا مجله که چند جلد آن کم است)، نا جور، فرد (در برابر: زوج)، تاق (در برابر: جفت)، منفرد، خرد، خرده، پول خرد، پول سیاه، اندی، خرده ای، کمی، چندی، گهگاهی، اتفاقی، نا معین، گاه و ب

واژه های حرف "o"