oasitic

oast

oast house

oasthouse

oastler malcolm

oasts

<hr> معنی : جو دو سر، یولاف، سلت های اسکاتلندی، جو صحرایی، شوفان، جو دادن <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی - معمولا جمع) جودوسر، یولاف (avena sativa)، دانه ی این گیاه، جو دوسر وحشی (از جنس avena)، (مهجور - موسیقی) نی

معنی : جو دو سر، یولاف، سلت های اسکاتلندی، جو صحرایی، شوفان، جو دادن معانی دیگر : (گیاه شناسی - معمولا جمع) جودوسر، یولاف (avena sativa)، دانه ی این گیاه، جو دوسر وحشی (از جنس avena)، (مهجور - موسیقی) نی

oat bran

oat cell carcinoma

oat flakes

oat grass

oatbin

<hr> نان کماج (از جو دوسر)، کیک جو دوسر، کلوچه ور نیامده که از آرذجودوسردرست می کنند، قرصجودوسر

نان کماج (از جو دوسر)، کیک جو دوسر، کلوچه ور نیامده که از آرذجودوسردرست می کنند، قرصجودوسر

oatcake

oatcakes

oatear

<hr> معنی : مرکب از دانههای جو <hr> معانی دیگر : ساخته شده از یا وابسته به جودوسر یا ساقه ی آن، جوین، جودوسری

معنی : مرکب از دانههای جو معانی دیگر : ساخته شده از یا وابسته به جودوسر یا ساقه ی آن، جوین، جودوسری

oaten

oatenmeal

<hr> (خودمانی) غربی، باختری

oater

oaters

<hr> معنی : پیمان، سوگندنامه، عهد، سوگند، یمین، میثاق، عهد کردن، قسم خوردن، سوگند خوردن <hr> معانی دیگر : قسم، (به کار بردن نام خدا و مقدسان با خشم یا برای تاکید و غیره) توهین به مقدسات، ذکر نام خدا به طریق نا شایسته، ناسزا، فحش، دشنام

معنی : پیمان، سوگندنامه، عهد، سوگند، یمین، میثاق، عهد کردن، قسم خوردن، سوگند خوردن معانی دیگر : قسم، (به کار بردن نام خدا و مقدسان با خشم یا برای تاکید و غیره) توهین به مقدسات، ذکر نام خدا به طریق نا شایسته، ناسزا، فحش، دشنام

oath

oath keeper

oath of allegiance

oath of office

oath under

oathay

oathed

oathful

oaths

oatland

oatlike

<hr> معنی : بلغور جو دوسر، ارد جو دوسر، شوربای ارد جو دو سر <hr> معانی دیگر : بلغور جودوسر، ارد جو دوسر، شوربای ارد جو دوسر

معنی : بلغور جو دوسر، ارد جو دوسر، شوربای ارد جو دو سر معانی دیگر : بلغور جودوسر، ارد جو دوسر، شوربای ارد جو دوسر

oatmeal

oatmeal cookie

oatmeal crepe weave

<hr> جودوسر، جو برهنه، جو صحرایی

جودوسر، جو برهنه، جو صحرایی

oats

oatseed

oaty

oaves

oaxaca

<hr> رود اب ( که از کوه های آلتایی سرچشمه می گیرد و پس از گذشتن از سیبری باختری به دریای شمالگان می ریزد)، پیشوند:، به، به سوی، جلو، پیش [obtrude]، در مقابل، پاد، بر ضد [obstinate]، روی [obscure]، کاملا، تماما، سراسر، سر به سر [obdurate]، (لاتین)، او مرد، مخفف:، پزشک ویژه گر زایمان، ماما، مخفف: (انجیل) عوبدیا

رود اب ( که از کوه های آلتایی سرچشمه می گیرد و پس از گذشتن از سیبری باختری به دریای شمالگان می ریزد)، پیشوند:، به، به سوی، جلو، پیش [obtrude]، در مقابل، پاد، بر ضد [obstinate]، روی [obscure]، کاملا، تماما، سراسر، سر به سر [obdurate]، (لاتین)، او مرد، مخفف:، پزشک ویژه گر زایمان، ماما، مخفف: (انجیل) ع

واژه های حرف "o"