oikology

oikomania

oiks

<hr> معنی : مرهم، روغن، چربی، نفت، مواد نفتی، رنگ روغنی، نقاشی با رنگ روغنی، روغن زدن به، روغن کاری کردن، روغن ساختن <hr> معانی دیگر : روغن (گیاهی یا حیوانی یا کانی)، نفت (petroleum هم می گویند)، هر ماده ی روغن مانند، روغن زدن یا مالیدن، روغنی، روغن مانند، چرب گونه، وابسته به نفت، نفتی، رجوع شود به: oil color، (عامیانه) چاپلوسی، چرب زبانی

معنی : مرهم، روغن، چربی، نفت، مواد نفتی، رنگ روغنی، نقاشی با رنگ روغنی، روغن زدن به، روغن کاری کردن، روغن ساختن معانی دیگر : روغن (گیاهی یا حیوانی یا کانی)، نفت (petroleum هم می گویند)، هر ماده ی روغن مانند، روغن زدن یا مالیدن، روغنی، روغن مانند، چرب گونه، وابسته به نفت، نفتی، رجوع شود به: oil color

oil absorption capactity

oil and condition

oil and grease

oil atomiser

oil axis

oil ball bearing

oil bank

oil base mud

oil based paint

oil basin

oil bath

oil bearing

oil bearing bed

oil bearing capacity

oil bearing facies

oil bearing limestone

oil bearing rock

oil bearing sand lens

oil bearing sandstone

oil bearing series

oil bearing streak

oil bearing structure

oil bearing zone

oil beetle

oil belt

oil blow out

oil brake

oil burner

oil business

<hr> نواله ی بزرک (یا تخم کتان و یا پنبه دانه که روغن آن گرفته شده و برای خوراک دام یا کود به کار می رود)، کنجاله، کنجاره، کنجیده، سلف بذرک

نواله ی بزرک (یا تخم کتان و یا پنبه دانه که روغن آن گرفته شده و برای خوراک دام یا کود به کار می رود)، کنجاله، کنجاره، کنجیده، سلف بذرک

oil cake

<hr> روغن دان، روغن زن، روغن دان، روغن چکان

روغن دان، روغن زن، روغن دان، روغن چکان

oil can

oil can = oil sump = crank case

oil care

oil cartel

oil catch ring

oil catcher

oil change

oil chenger

oil circulation system

oil clearance

oil collection system

<hr> معنی : رنگ روغنی، روغن مخصوص نقاشی <hr> معانی دیگر : رنگ و روغن (oil paint هم می گویند)

معنی : رنگ روغنی، روغن مخصوص نقاشی معانی دیگر : رنگ و روغن (oil paint هم می گویند)

oil color

واژه های حرف "o"