quantified sentence

quantified statement

<hr> معنی : کمیت سنج، چونی سنج <hr> معانی دیگر : (منطق) کمیت نما، چندی نما، سور، چنداگر

معنی : کمیت سنج، چونی سنج معانی دیگر : (منطق) کمیت نما، چندی نما، سور، چنداگر

quantifier

quantifier existential

quantifiers

quantifies

<hr> معنی : کمیت را تعیین کردن، چندی بیان کردن، کیفیت چیزی را معلوم کردن <hr> معانی دیگر : سنجیدن، چندا کردن، چندا سنجی کردن، مقدار سنجی کردن، ایاره سنجی کردن، چندی کردن، کمی کردن، با عدد نشان دادن، شمارنمایی کردن، مسور کردن، سور کردن، (منطق) میزان نمایی کردن (با به کار بردن واژه هایی مانند: all یا none یا more)، محدود کردن

معنی : کمیت را تعیین کردن، چندی بیان کردن، کیفیت چیزی را معلوم کردن معانی دیگر : سنجیدن، چندا کردن، چندا سنجی کردن، مقدار سنجی کردن، ایاره سنجی کردن، چندی کردن، کمی کردن، با عدد نشان دادن، شمارنمایی کردن، مسور کردن، سور کردن، (منطق) میزان نمایی کردن (با به کار بردن واژه هایی مانند: all یا none یا mo

quantify

quantifying

quantifying symbol

<hr> (آمار شناسی) چندک،کوانتیل،چندیک، چارک( درامار) بازرگانى : چارک

(آمار شناسی) چندک،کوانتیل،چندیک، چارک( درامار) بازرگانى : چارک

quantile

quantile estimation

quantile of pth order

quantile plot

quantile process

quantile regressions

quantile transformation

quantiles

quantile–quantile plot

quantimeter

quanting

quantisation

quantise

quantised

quantit analysis

quantitate

quantitaties

quantitation

<hr> معنی : کمی، چندی، مقداری، وابسته بخاصیت حرف هجادار، بیان شده بر حسب صفات <hr> معانی دیگر : وابسته به مقدار، چندانی، چندایی، چندینه ای (در برابر: کیفی qualitative)، سنجش پذیر، چندا پذیر، ایاره پذیر

معنی : کمی، چندی، مقداری، وابسته بخاصیت حرف هجادار، بیان شده بر حسب صفات معانی دیگر : وابسته به مقدار، چندانی، چندایی، چندینه ای (در برابر: کیفی qualitative)، سنجش پذیر، چندا پذیر، ایاره پذیر

quantitative

<hr> (شیمی) تجزیه ی کمی، فراکافت چندا

(شیمی) تجزیه ی کمی، فراکافت چندا

quantitative analysis

quantitative archaeology

quantitative chemical analysis

quantitative data

quantitative decline

quantitative descriptive analysis

quantitative difference

quantitative easing

quantitative evidential interpretation

quantitative forecast

quantitative geomorphology

quantitative information

<hr> (زاد شناسی) تجزیه ی وراثت، فراکافت برماند

(زاد شناسی) تجزیه ی وراثت، فراکافت برماند

quantitative inheritance

quantitative linguistics

quantitative method

quantitative methods

quantitative models

quantitative observations

quantitative paradigm

quantitative precipitation forecast

واژه های حرف "q"