redhibitory

redhibitory action

redhorse sucker

redia

<hr> (تلفن را) دوباره گرفتن، (دوباره) شماره گرفتن، دوباره گیر

(تلفن را) دوباره گرفتن، (دوباره) شماره گرفتن، دوباره گیر

redial

redial acceleration

redial component

redial distance

redially

redian

redias

redictating

redictation

rediculous

redid

redient

redifferentiate

redifferentiating

redifferentiation

rediffuse

redig

redigest

redigested

redigestion

redigests

redigitalize

redii

redilating

redimensioned

redimensioning

redimensions

reding

redingote

redingtonite

<hr> <b>معنی</b> : تجدید کردن، دوباره درست کردن، دوباره بر قرار کردن، دوباره یکی شدن <hr> <b>معانی دیگر</b> : دوباره برقرار یا کامل کردن (رجوع شود به: integrate بعلاوه ی re-)، تجدید شونده، دوباره مستقر شونده

معنی : تجدید کردن، دوباره درست کردن، دوباره بر قرار کردن، دوباره یکی شدن معانی دیگر : دوباره برقرار یا کامل کردن (رجوع شود به: integrate بعلاوه ی re-)، تجدید شونده، دوباره مستقر شونده

redintegrate

redintegrating

<hr> رجوع شود به: integration بعلاوه ی re-، واپس کنش

رجوع شود به: integration بعلاوه ی re-، واپس کنش

redintegration

redintegrative

redintegrator

redipped

redipper

redipping

redips

redipt

<hr> دوباره هدایت کردن، دوباره جهت دادن (رجوع شود به: direct بعلاوه ی re-)، بازپرسی از شهود بعد از بازجویی متهم، دوباره راهنمایی کردن

دوباره هدایت کردن، دوباره جهت دادن (رجوع شود به: direct بعلاوه ی re-)، بازپرسی از شهود بعد از بازجویی متهم، دوباره راهنمایی کردن

redirect

redirect examination

redirected

redirected call

واژه های حرف "r"