unchockable pump

unchoicely

unchoke

unchoking

uncholeric

unchoosable

unchoose

unchopped

unchoral

unchorded

unchoreographed

unchosen

unchr

unchrisom

unchrist

unchristen

unchristened

<hr> معنی : غیر مسیحی <hr> معانی دیگر : غیر ترسا، مخالف اصول مسیحیت، (عامیانه) شنیع، وحشتناک، بسیار بد

معنی : غیر مسیحی معانی دیگر : غیر ترسا، مخالف اصول مسیحیت، (عامیانه) شنیع، وحشتناک، بسیار بد

unchristian

unchristianize

unchristianized

unchristianlike

unchristianliness

unchristianness

unchromatic

unchromed

unchronically

unchronicled

unchronologically

<hr> از عضویت کلیسا محروم کردن

از عضویت کلیسا محروم کردن

unchurch

unchurched

unchurches

unchurching

unchurchlike

unchurchly

unchurlish

unchurlishly

unchurlishness

unchurn

unchurned

uncia

<hr> معنی : شبیه یک دوازدهم، یک دوازدهمی <hr> معانی دیگر : حرف بزرگ (که در متون یونانی و لاتین از 300 تا 900 میلادی به کار می رفت)، دست نوشته ی قدیمی (به این حروف)، وابسته بحروف الفبای قدیم یونان و روم

معنی : شبیه یک دوازدهم، یک دوازدهمی معانی دیگر : حرف بزرگ (که در متون یونانی و لاتین از 300 تا 900 میلادی به کار می رفت)، دست نوشته ی قدیمی (به این حروف)، وابسته بحروف الفبای قدیم یونان و روم

uncial

uncially

uncials

unciatim

unciferous

<hr> قلاب شکل، قلاب مانند، قلابی، چنگکی، زائده ی قلابسان

قلاب شکل، قلاب مانند، قلابی، چنگکی، زائده ی قلابسان

unciform

unciliated

uncinal

واژه های حرف "u"