varletto

varmannie

varment

varmeter reactive voltampere meter

<hr> معنی : یارو، شخص، انسان یا حیوان مزاحم <hr> معانی دیگر : varment ز

معنی : یارو، شخص، انسان یا حیوان مزاحم معانی دیگر : varment ز

varmint

varmint or varment

<hr> رجوع شود به: caste، بندر وارنا (در بلغارستان)

رجوع شود به: caste، بندر وارنا (در بلغارستان)

varna

varna ashram

varnas

varnashrama

<hr> معنی : جلا، صیقل، لاک الکل، لاک الکل زدن به، جلا زدن به، لعاب زدن به، دارای ظاهرخوب کردن، جلا دادن، صیقلی کردن <hr> معانی دیگر : (مجازی) جلا، براقی، لاک و الکل زدن، روغن جلا زدن، صیقل دادن، برق انداختن، براق کردن، عیب پوشی کردن، ظاهرسازی کردن، (با تزیین) پنهان کردن، (انگلیس) لاک (ناخن) (امریکا: nail polish)، روغن جلا (oil varnish هم می گویند)، لاک و الکل (spirit varnish هم می گویند)، تزیین کردن، آراستن

معنی : جلا، صیقل، لاک الکل، لاک الکل زدن به، جلا زدن به، لعاب زدن به، دارای ظاهرخوب کردن، جلا دادن، صیقلی کردن معانی دیگر : (مجازی) جلا، براقی، لاک و الکل زدن، روغن جلا زدن، صیقل دادن، برق انداختن، براق کردن، عیب پوشی کردن، ظاهرسازی کردن، (با تزیین) پنهان کردن، (انگلیس) لاک (ناخن) (امریکا: nail poli

varnish

varnish = desert varnish

varnish facts

varnish stain

varnish tree

varnished

varnisher

varnishes

varnishing

varnishlike

varnishment

varnishy

varnpliktige

varnsingite

varolian

varoom

varro

varronia

varronian

varsal

varsha

varsiter

<hr> معنی : تیم اول دانشگاه یا دانشکده <hr> معانی دیگر : دانشگاهی، گروه ورزشی دانشگاه، تیم دانشگاه، (انگلیس - عامیانه) دانشگاه

معنی : تیم اول دانشگاه یا دانشکده معانی دیگر : دانشگاهی، گروه ورزشی دانشگاه، تیم دانشگاه، (انگلیس - عامیانه) دانشگاه

varsity

varsity letter

varsity sock

varsovian

varsoviana

vart

vartex

vartia index

varulite

varuna

<hr> (پزشکی)، (کفل یا زانو یا پا) کج، چنبری، پای چنبری، کجی، خمیدگی

(پزشکی)، (کفل یا زانو یا پا) کج، چنبری، پای چنبری، کجی، خمیدگی

واژه های حرف "v"