warning order

warning pipe

warning route

warning shot

warning sign

warning signal

warning signals

warning sins

warning siren

warning stage

warning strike

warning system

warning you

warninger

warningly

warningproof

warnings

warnish

warnison

warnned me

warnning

warnoth

warns

warnt

warori

<hr> معنی : تار، ریسمان، پیچیدگی، پیچ و تاب، تاب برداشتن، تاب دار کردن، منحرف کردن <hr> معانی دیگر : (به ویژه چوب) تاب برداشتن، شکم دادن، تحریف کردن یا شدن، (تخته و غیره) تاب، تاب خوردگی، شکم دادگی، انحراف، گمراهی، کجراهی، نا استواری، بخش اصلی هر چیز، تار و پود، منحرف کردن یا شدن، کجراه کردن یا شدن، گمراه کردن یا شدن، کج و معوج کردن یا شدن، (کشتی یا قایق و غیره) با طناب کشیدن، به حرکت درآوردن، (بافندگی) تار (در برابر: پود woof)، (بافندگی) تار دار کردن، تار بافتن، ویژگی روانی، (روانی) نابهنجاری، گرایش، کژاندیشی، (رودخانه یا سیلاب و غیره) رسوب، ته نشست، گل و لای، چینه ی ته نشینی، لایه، طناب (که با آن کشتی را جابجا می کنند)، تار در مقابل پود

معنی : تار، ریسمان، پیچیدگی، پیچ و تاب، تاب برداشتن، تاب دار کردن، منحرف کردن معانی دیگر : (به ویژه چوب) تاب برداشتن، شکم دادن، تحریف کردن یا شدن، (تخته و غیره) تاب، تاب خوردگی، شکم دادگی، انحراف، گمراهی، کجراهی، نا استواری، بخش اصلی هر چیز، تار و پود، منحرف کردن یا شدن، کجراه کردن یا شدن، گمراه کرد

warp

warp a package

warp and fill

warp and filling

warp and weft

<hr> معنی : بنیان، تار و پود، پایه و اساس <hr> معانی دیگر : مج

معنی : بنیان، تار و پود، پایه و اساس معانی دیگر : مج

warp and woof

warp around type

warp backed and weft wadded

warp backed fabrics

<hr> (دستگاه بافندگی) نورد بالا، اسنو، تار نگهدار، (مخمل بافی) بوم کار

(دستگاه بافندگی) نورد بالا، اسنو، تار نگهدار، (مخمل بافی) بوم کار

واژه های حرف "w"