welch test

welched

<hr> welsh والش، اهل استان ولزانگلستان، زبان ولز

welsh والش، اهل استان ولزانگلستان، زبان ولز

welcher

welchers

welching

welchman

welcom back

<hr> معنی : خوشامد، خوش آمد، خوش باش، خوشامد گفتن، پذیرایی کردن <hr> معانی دیگر : خوشوازنی، استقبال، پذیرایی، خوشامد گویی، مغتنم، گرامی، پروه، خوشایند، مطلوب، خوشنود کننده، مطبوع، خوشوا زدن، ((بفرمایید)) گفتن، سلام و تعارف کردن، استقبال کردن، پذیرا بودن، پذیرفتن، مغتنم شمردن، (حرف ندا) خوش آمدید!، بفرمایید!، قابلی ندارد!، خواهش می کنم !

معنی : خوشامد، خوش آمد، خوش باش، خوشامد گفتن، پذیرایی کردن معانی دیگر : خوشوازنی، استقبال، پذیرایی، خوشامد گویی، مغتنم، گرامی، پروه، خوشایند، مطلوب، خوشنود کننده، مطبوع، خوشوا زدن، ((بفرمایید)) گفتن، سلام و تعارف کردن، استقبال کردن، پذیرا بودن، پذیرفتن، مغتنم شمردن، (حرف ندا) خوش آمدید!، بفرمایید!، 

welcome

welcome aboard

welcome arch

welcome back

welcome back party

welcome banner

welcome break

welcome change

welcome desk

welcome distraction

welcome guest

welcome home

<hr> فرش، پادری، حصیر درگاه

فرش، پادری، حصیر درگاه

welcome mat

welcome news

welcome party

welcome to

welcome to la

welcome to the club

welcome wagon

welcomed

welcomed cordially

welcomed him

welcomed him with open arms

welcomeless

welcomely

welcomeness

welcomer

welcomers

welcomes

welcoming

welcoming committee

welcoming speech

welcomingly

<hr> معنی : جوش، جوش دادن، جوشکاری کردن، پیوستن <hr> معانی دیگر : (به ویژه فلز یا پلاستیک) جوش دادن، لحیم کردن، (مجازی) متحد کردن، پیوند دادن، یگانگی ایجاد کردن، جوش خوردن، (به هم) پیوستن، لحیم کاری، (گیاه شناسی) میخک زرد، ورث زردنما، ورث زرد چهره (reseda luteola که از آن رنگدانه ی زرد می گیرند)

معنی : جوش، جوش دادن، جوشکاری کردن، پیوستن معانی دیگر : (به ویژه فلز یا پلاستیک) جوش دادن، لحیم کردن، (مجازی) متحد کردن، پیوند دادن، یگانگی ایجاد کردن، جوش خوردن، (به هم) پیوستن، لحیم کاری، (گیاه شناسی) میخک زرد، ورث زردنما، ورث زرد چهره (reseda luteola که از آن رنگدانه ی زرد می گیرند)

واژه های حرف "w"