<hr> (عضو گارد سلطنتی بریتانیا) پاسدار سلطنتی، نگهبان کاخ شاهی، گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس

(عضو گارد سلطنتی بریتانیا) پاسدار سلطنتی، نگهبان کاخ شاهی، گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس

yeoman of the guard

yeoman service

yeoman's service

yeomanette

yeomanhood

yeomanlike

<hr> معنی : کشاورز <hr> معانی دیگر : وابسته به یا مناسب دهقان یا خرده مالک، دهگانی، خرده مالکانه، قلچماق، زبر و زرنگ، قوی پنجه، دلیر، پر دل و جرات، رشید، مالک جزء

معنی : کشاورز معانی دیگر : وابسته به یا مناسب دهقان یا خرده مالک، دهگانی، خرده مالکانه، قلچماق، زبر و زرنگ، قوی پنجه، دلیر، پر دل و جرات، رشید، مالک جزء

yeomanly

yeomanries

<hr> معنی : سواره نظام، خرده مالکین <hr> معانی دیگر : دهگانان (دهقانان)، خرده مالکان، سرباز داوطلب

معنی : سواره نظام، خرده مالکین معانی دیگر : دهگانان (دهقانان)، خرده مالکان، سرباز داوطلب

yeomanry

yeomanwise

yeomen

yeowoman

yepeleic

yephede

yeply

<hr> yer _ پسوند: کننده، - گر (برابر با: lawyer] (-ier]

yer _ پسوند: کننده، - گر (برابر با: lawyer] (-ier]

yeranite

yerava

yeraver

yerb

yerba

yerba buena

yerba santa

yercum

yerd

yere

<hr> شهر ایروان (پایتخت جمهوری ارمنستان)

شهر ایروان (پایتخت جمهوری ارمنستان)

yerevan

yerga

<hr> سی&nbsp; زدن، سک زدن، برانگیزاندن، شلاق زدن کوبیدن، قاپیدن وبردن، محکم بستن، فشار دادن، هل دادن، شکاف برداشتن، لگد، مشت، ضربت، حرکت سریع و شدید

سی زدن، سک زدن، برانگیزاندن، شلاق زدن کوبیدن، قاپیدن وبردن، محکم بستن، فشار دادن، هل دادن، شکاف برداشتن، لگد، مشت، ضربت، حرکت سریع و شدید

yerk

yerked

yerking

yerkish

yern

yerth

yerucham meshel

yeruham

yerva

<hr> معنی : بلی گفتن، بله، اری، بلی <hr> معانی دیگر : آری، آره (در برابر: نه، به علاوه، علاوه براین، همچنین، (نه تنها ...) بلکه، توافق، موافقت، پذیرش، قبول کردن، پذیرفتن، رای موافق، رای مثبت (بیشتر به صورت aye)

معنی : بلی گفتن، بله، اری، بلی معانی دیگر : آری، آره (در برابر: نه، به علاوه، علاوه براین، همچنین، (نه تنها ...) بلکه، توافق، موافقت، پذیرش، قبول کردن، پذیرفتن، رای موافق، رای مثبت (بیشتر به صورت aye)

yes and no

yes and no man

yes but you can do it

yes face

yes i see

<hr> (خودمانی) بله قربان گو، چاکر، نوکرماب، چاپلوس، ادم بله بله گو

(خودمانی) بله قربان گو، چاکر، نوکرماب، چاپلوس، ادم بله بله گو

واژه های حرف "y"