zymolysis

zymolytic

zymome

<hr> وزمان سنج، تخمیر سنج، جوش سنج، جوش آزمایی، خمرشناس

وزمان سنج، تخمیر سنج، جوش سنج، جوش آزمایی، خمرشناس

zymometer

zymomin

zymophore

zymophoric

zymophosphate

zymophyte

<hr> انزیم سازی، مولد دیاستاز

انزیم سازی، مولد دیاستاز

zymoplastic

zymosans

zymoscope

zymoses

zymosimeter

<hr> معنی : تخمیر <hr> معانی دیگر : وزمان، گسترش بیماری های زیمازاد، تولید بیماری تخمیری

معنی : تخمیر معانی دیگر : وزمان، گسترش بیماری های زیمازاد، تولید بیماری تخمیری

zymosis

zymosterol

<hr> تقویت کننده قدرت انزیم یا دیاستاز

تقویت کننده قدرت انزیم یا دیاستاز

zymosthenic

zymotechnic

zymotechnical

zymotechny

<hr> معنی : مسری، واگیردار، تخمیری، عفونی <hr> معانی دیگر : وابسته به یا موجد تخمیر، وزمانی

معنی : مسری، واگیردار، تخمیری، عفونی معانی دیگر : وابسته به یا موجد تخمیر، وزمانی

zymotic

zymotically

zymurgies

<hr> معنی : تخمیرشناسی، مبحث عمل تخمیر در شیمی علمی <hr> معانی دیگر : (بخشی از شیمی که با تخمیر به ویژه شراب سازی و آبجوسازی سر و کار دارد) وزمان شناسی، فن آبجوسازی، تقطیر و شراب سازی

معنی : تخمیرشناسی، مبحث عمل تخمیر در شیمی علمی معانی دیگر : (بخشی از شیمی که با تخمیر به ویژه شراب سازی و آبجوسازی سر و کار دارد) وزمان شناسی، فن آبجوسازی، تقطیر و شراب سازی

واژه های حرف "z"