کلمه جو
صفحه اصلی

سلطان شاه

فرهنگ فارسی

محمود بن ایل ارسلان بن اتسز پنجمین از خوارزمشاهیان ( بزرگ ) ( جل.وعزل ۵۶۸ ه.ق./۱۱۷۲م .- ف.۵۸۹ ه.ق./۱۱۹۴ م. ). بعداز ایل ارسلان سلطان شاه که پسر کوچکش بود بسلطنت نشست ولی برادر بزرگش تکش زیر بار نرفت و با استمداد از قراختاییان سلطان شاه و ترکان خاتون مادر او را از خوارزم بیرون کرد و خود بر تخت سلطنت جلوس نمود . سلطان شاه و مادرش به موید آی ابه پناه بردند ولی در جنگ بین تکش و موید موید مغلوب و مقتول گردید و ترکان خاتون هم کشته شد و سلطان شاه به طغان شاه پناه برد . بین تکش و سلطان شاه چند بار جنگ و صلح واقع شد تا عاقبت سلطان شاه در گذشت .
خوارزمی پسر امیر ارسلان بن سلطان اتسز خوارزمشاه است .

لغت نامه دهخدا

سلطانشاه. [ س ُ ] ( اِخ ) از شاهان سلجوقی که در فارس و کرمان حکومت کرد وی بسال 477 بمرض استسقا درگذشت.رجوع به تاریخ کرمان از ص 85 - 88 و سلجوقیان شود.

سلطانشاه. [ س ُ ] ( اِخ ) خوارزمی پسر ایل ارسلان بن سلطان اتسز خوارزمشاه است. وی در سنه ثمان و خمسین و خمسمائه از خبوشان بوادی خموشان سفر کرد بحکم ولایت عهد تکیه بر مسند خوارزمشاهی گزید برادر مهترش تکش خان در امر پادشاهی با وی مخالفت کرد. وی این رباعی را گفته بتکش فرستاد:
هرگه که سمند عزم من بویه کند
دشمن ز نهیب تیغ من مویه کند
اینجا برسول و نامه برناید کار
شمشیر دورویه کار یکرویه کند.
( از مجمع الفصحاء هدایت ج 1 ص 30 ).
و رجوع به تاریخ مغول و حبیب السیر و فهرست آن شود.

دانشنامه عمومی

رکن الدوله سلطان شاه، سومین حاکم قاوردی کرمان و فرزند قاورد بود که بعد از مرگ برادر خود، کرمان شاه قدرت را به دست گرفت و به مدت ۱۱ سال بر کرمان و مکران حکومت راند .در زمان وی بود که بار دیگر درگیری های بین سلجوقیان بزرگ و سلجوقیان کرمان آغاز شد اما سرانجام قرارداد صلحی بین طرفین امضا شد که برای مدت ها پایدار ماند.

دانشنامه آزاد فارسی

سلطان شاه ( ـ ۵۸۹ ق)
از پادشاهان سلسلۀ خوارزمشاهیان در ایران. پسر دوم ایل اَرْسَلان بود و بعد از مرگ پدر، با حمایت های مادرش، ترکان خاتون، به سلطنت خوارزم رسید اما برادر بزرگش، عَلاءالدّین تَکِشْ، از پذیرش حکومت وی سر باز زد و به سوی خوارزم حرکت کرد. سلطان شاه به همراه مادرش ، برای یاری خواستن از ملک مُؤَیِّد آی آبه به نیشابور گریخت. تَکِشْ ، پس از ورود به خوارزم، به تخت نشست . ملک مُؤَیِّد به جنگ تکش درآمد و به همراه ترکان خاتون کشته شد و سلطان شاه نزد پادشاهان غور گریخت . او سپس به یاری قَراخَتاییان، مَرْوْ را اشغال و مدتی در آن جا حکومت کرد، ولی براثر اختلاف با سلطان غیاث الدّین غوری در جنگی که در حوالی مُرْغاب روی داد، شکست خورد و متواری شد و سال بعد، به سبب خیانت یکی از سردارانش ، از شدت اندوه درگذشت .


کلمات دیگر: