زعازع . [ زَ زِ ] (اِخ ) شهری است نزدیک عدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شهری به یمن نزدیک عدن . (از معجم البلدان ).
زعازع
لغت نامه دهخدا
زعازع . [ زَ زِ ] (ع اِ) حوادث زمانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شدائد دهر. از زعزعة است . (از اقرب الموارد). زلازل دهر. شدائددهر. سختی های روزگار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
زعازع . [ زُ زِ ] (ع ص ) ریح زعازع ؛ باد سخت جنباننده ٔ اشیاء. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زعازع. [ زُ زِ ] ( ع ص ) ریح زعازع ؛ باد سخت جنباننده اشیاء. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
زعازع. [ زَ زِ ] ( ع اِ ) حوادث زمانه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). شدائد دهر. از زعزعة است. ( از اقرب الموارد ). زلازل دهر. شدائددهر. سختی های روزگار. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
زعازع. [ زَ زِ ] ( اِخ ) شهری است نزدیک عدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). شهری به یمن نزدیک عدن. ( از معجم البلدان ).
زعازع. [ زَ زِ ] ( ع اِ ) حوادث زمانه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). شدائد دهر. از زعزعة است. ( از اقرب الموارد ). زلازل دهر. شدائددهر. سختی های روزگار. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
زعازع. [ زَ زِ ] ( اِخ ) شهری است نزدیک عدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). شهری به یمن نزدیک عدن. ( از معجم البلدان ).
دانشنامه عمومی
زعازع (روستا). زعازع به عربی ( الَزعازع )، روستایی است در دهستان المقاطر از توابع استان شبوه در کشور یمن در شبه جزیره عربستان.
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
جمعیت آن ( ۵۵) نفر (۶ خانوار) می باشد.
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
جمعیت آن ( ۵۵) نفر (۶ خانوار) می باشد.
wiki: زعازع (روستا)
کلمات دیگر: