کلمه جو
صفحه اصلی

جاد

فرهنگ فارسی

از رفقای داود مورخ

لغت نامه دهخدا

جاد. [ جادد ] ( ع ص ) کوشنده در کار. ( منتهی الارب ). ضد هازل. ( اقرب الموارد ).

جاد. ( اِخ ) ( بمعنی نیکوطالع ) پسر هفتمین و بزرگترین اولاد زلفه است که کنیزک لیه زوجه یعقوب بود. ( سفر پیدایش 30:11 ). ( قاموس کتاب مقدس ).

جاد. ( اِخ ) یکی از رفقای داود که مورخ و وقایعنگار مملکت او بود ( اول تواریخ ایام 29:29 ) و در وقتی که وی در مغاره عدّلام متواری بود جاد بنزد او شد ( اول سموئیل 22:5 ) و پس از آن مشیر درگاه داود گردید ( دوم سموئیل 24:11 و 13 و اول تواریخ ایام 19:21 ) اسم او در ایام حزقیای پادشاه نیز مذکور است ( دوم تواریخ ایام 29:25 )اما نصیب سبط جاد در طرف شرقی اردن در شمال نصیب راوبین و بجنوب نصیب منسی واقع بود. حدودش از طرف مشرق از اردن تا عروعیر می کشید و اراضیش شامل کوه جلعاد و نصف زمین بنی عمون بود ( انجیل متی 3:13 و صحیفه یوشع 13:25 ) و شهرهای معروف آن راموت ، جلعاد، محنایم ، حشبون و عروعیر میباشد. هنگامی که اسرائیلیان در دشت بودند سبط جاد همواره با سبط شمعون و راوبین بجنوب چادر جماعت چادر میزدند و چون برحسب وعده الهی به زمین مقدس داخل شدند، سبط جاد و راوبین تمامی مراتعی را که بمشرق اردن بود متصرف شدند. مردان این طائفه بصولت و خدمت و جنگجوئی و فتح و ظفر معروف شدند ( اول تواریخ ایام 12:8 ) و هم دو تن از اینان که یکی برزلای ( دوم سموئیل 17:27 ) و دیگری ایلیا میباشد ( اول پادشاهان 17:1 ) بسیار مشهور بودند. ( قاموس کتاب مقدس ).

جاد. [ جادد ] (ع ص ) کوشنده در کار. (منتهی الارب ). ضد هازل . (اقرب الموارد).


جاد. (اِخ ) (بمعنی نیکوطالع) پسر هفتمین و بزرگترین اولاد زلفه است که کنیزک لیه زوجه ٔ یعقوب بود. (سفر پیدایش 30:11). (قاموس کتاب مقدس ).


جاد. (اِخ ) یکی از رفقای داود که مورخ و وقایعنگار مملکت او بود (اول تواریخ ایام 29:29) و در وقتی که وی در مغاره ٔ عدّلام متواری بود جاد بنزد او شد (اول سموئیل 22:5) و پس از آن مشیر درگاه داود گردید (دوم سموئیل 24:11 و 13 و اول تواریخ ایام 19:21) اسم او در ایام حزقیای پادشاه نیز مذکور است (دوم تواریخ ایام 29:25)اما نصیب سبط جاد در طرف شرقی اردن در شمال نصیب راوبین و بجنوب نصیب منسی واقع بود. حدودش از طرف مشرق از اردن تا عروعیر می کشید و اراضیش شامل کوه جلعاد و نصف زمین بنی عمون بود (انجیل متی 3:13 و صحیفه ٔ یوشع 13:25) و شهرهای معروف آن راموت ، جلعاد، محنایم ، حشبون و عروعیر میباشد. هنگامی که اسرائیلیان در دشت بودند سبط جاد همواره با سبط شمعون و راوبین بجنوب چادر جماعت چادر میزدند و چون برحسب وعده ٔ الهی به زمین مقدس داخل شدند، سبط جاد و راوبین تمامی مراتعی را که بمشرق اردن بود متصرف شدند. مردان این طائفه بصولت و خدمت و جنگجوئی و فتح و ظفر معروف شدند (اول تواریخ ایام 12:8) و هم دو تن از اینان که یکی برزلای (دوم سموئیل 17:27) و دیگری ایلیا میباشد (اول پادشاهان 17:1) بسیار مشهور بودند. (قاموس کتاب مقدس ).


دانشنامه عمومی

جادیا گاد(عبری:גד "اقبال نیک") پسر هفتم یعقوب از زلفا کنیز لیه بود. جاد هفت پسر داشت و هر یک قبیله ای از سبط جاد را بنیان نهادند. در هنگام خروج چهل و پنج هزار و ششصد و پنجاه نفر مرد و زن در این قبیله بوده اند. این قبیله در شرق اردن سکونت داشت ولی به سایر قبایل نیز در فتح کنعان کمک کردند. سرزمین قبیله جاد شامل قسمت جنوبی کوهستان جلعاد از دریاچه یبوق به حشبون و از ربت آمون در شرق به رودخانه اردن بوده است.
رئوبن
شمعون
لاوی
یهودا
دان
نفتالی
جاد
اشیر
یساکار
زبولون
یوسف
منسه
افرایم

دانشنامه آزاد فارسی

جاد (Gad)
(در عبری به معنی «خوش طالع») در عهد عتیق۱، پسر بزرگ یعقوب۲ و زِلفَه۳ (پیدایش ۹:۳۰ـ۱۱) و جد بزرگ سبطی که موسی۴ را در سفر از مصر به ارض موعود۵ همراهی کرد. جاد همچنین نام پیامبری است که داود۶ با وی رایزنی می کرد (دوم سموئیل ۱۱:۲۴).
Old TestamentJacobZilpahMosesPromised LandDavid

گویش مازنی

/jaad/ پسوند جمع و انواع

پسوند جمع و انواع



کلمات دیگر: