( اسم ) ۱ - کسی که علم طب آموخته و در آن ماهر نشده طبیب نما : کس نشناسد کنون از متطبب طبیب . ۲ - پزشکان قدیم امثال ابن سینا برای تواضع از خود بدین کلمه تعبیر آورده اند جمع : متطببین . توضیح متطبب یعنی کثیر العلم و العمل فی الطب فی الحدیث النبوی : راجعو احارث بن کلده فانه رجل متطبب . پیغمبر او را مدح نمود نه ذم چنانکه ظاهر مدلول باب تفعل است که بخود بستن بیجا باشد ...
متطبب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
متطبب. [ م ُ ت َ طَب ْ ب ِ ] ( ع ص ) علم طب خواننده و برکاردارنده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). علم طب خواننده و بکار برنده علم طب. ( ناظم الاطباء ). پزشک. ( مهذب الاسماء ) ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : راجعوا حارث بن کلدة فانه رجل متطبب. ( حدیث نبوی ). || آن که طبابت کند و طب نیکو نداند. آن که بکار علاج پردازد و پزشکی نیک نداند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و همچنین برقی گوید که سرای فضلویه متطبب در آن از سرای فرعون بوده است. ( تاریخ قم ص 81 ).
مرگ در این روزگار داروی آلام ماست
چون نشناسد کسی از متطبب طبیب.
مرگ در این روزگار داروی آلام ماست
چون نشناسد کسی از متطبب طبیب.
وثوق الدوله.
فرهنگ عمید
۱. کسی که علم طب خوانده و به امر طبابت مشغول باشد، طبیب.
۲. آن که ادعای طبیب بودن می کند ولی در آن کار ماهر نیست.
۲. آن که ادعای طبیب بودن می کند ولی در آن کار ماهر نیست.
دانشنامه عمومی
متطبب در گذشته به افرادی خاص از پزشکان ایرانی و مسلمان اطلاق میشده که در منابع مختلف به گونه هایی متفاوت معنا شده است.برخی عموم اطبای قدیم را جزو متطببین محسوب کرده و برخی دیگر متطببین را پزشکانی دانسته اند که صرفاً در طب تحصیل کرده و از علوم دیگری چون طبیعیات و ریاضیات بی بهره بودند.
طبیب
طبابت
در لغتنامه دهخدا متطبب، به نقل از منابعی چون: منتهی الارب، اقرب الموارد، آنندراج، علم طب خواننده و برکاردارنده معنا شده است. ناظم الاطباء نیز خواننده و به کار برنده علم طب را متطبب خوانده است.
سید حسین رضوی برقعی در شرح حال حبیش تفلیسی از متطببان معروف این واژه را چنین تعریف کرده است:در گذشته چنانچه کسی فقط پزشکی می آموخت و از فلسفه و ریاضیات و طبیعیات بی بهره بود، او را متطبب می نامیدند و چون از این علوم بهره مند بود (مانند رازی و ابن سینا) او را طبیب می خواندند
دکتر مجید ملک محمدی در شرح حال حکیم نفیس بن عوض کرمانی که او نیز خود را متطبب می دانست، این مفهوم را چنین شرح داده است:
طبیب
طبابت
در لغتنامه دهخدا متطبب، به نقل از منابعی چون: منتهی الارب، اقرب الموارد، آنندراج، علم طب خواننده و برکاردارنده معنا شده است. ناظم الاطباء نیز خواننده و به کار برنده علم طب را متطبب خوانده است.
سید حسین رضوی برقعی در شرح حال حبیش تفلیسی از متطببان معروف این واژه را چنین تعریف کرده است:در گذشته چنانچه کسی فقط پزشکی می آموخت و از فلسفه و ریاضیات و طبیعیات بی بهره بود، او را متطبب می نامیدند و چون از این علوم بهره مند بود (مانند رازی و ابن سینا) او را طبیب می خواندند
دکتر مجید ملک محمدی در شرح حال حکیم نفیس بن عوض کرمانی که او نیز خود را متطبب می دانست، این مفهوم را چنین شرح داده است:
wiki: متطبب
کلمات دیگر: