کلمه جو
صفحه اصلی

مرکانتیلیسم

دانشنامه عمومی

بازاربست گرایی (مشهور به سوداگرایی) یا مرکانتیلیسم (به فرانسوی: Mercantilisme) دیدگاهی است که در آن، هماهنگی راهبردی و همسویی سودها میان سوداگران و کارداران فرمانروایی ریخت می گیرد؛ بر این شالوده هم پیمان کابینهٔ بازار بست گرا به جای انجام کنش دادگرانه، در برابر، به عنوان ابزاری برای سوداگران تواناتر کار می کند، ساختن دیوارهای بلند پشتیبانی و جانب داری های ناعادلانه، از شناسه های این رویکرد بازرگانی است، همچنین آشکارکنندهٔ دیگرِ این رویکرد، رسمیت بخشیدن به انحصارها در این رویکرد بوده که انگیزه سرکوب پیکارهای کارآمد بازرگانی می شود. در این چرخه نادرست، کسانی که در پله نخستین سود برده اند، و از راه سوداگری به سرمایه رسیده اند خواهان پایان یافتن این سوداگری نخواهند بود.
۱-ممنوعیت ورود کالاها به صورت آماده و ساخته شده که باعث بیکاری در کشور می شد.
۲-ممنوعیت صدور مواد خام از کشور که باعث تضعیف صنعت به علت نبود مواد اولیه در داخل کشور می شد.
۳-ممنوعیت مهاجرت نیروهای متخصص به خارج از کشور.
مرکانتیلیسم از قرن شانزدهم تا نیمه قرن هجدهم رواج داشت و بیشترین سهم را در ایجاد خصلت تهاجمی خصومت و رقابت و استعمار در نظام اقتصادی سرمایه داری داشت. نظریات مکتب مرکانتیلیست اگر چه متناسب با رونق تجارت و اهمیت روزافزون مبادلات بین المللی شکل گرفته است اما به نوبه خود در تکامل نظام اقتصادی سرمایه داری تجاری و حتی ایجاد زمینه برای پیدایش نظام اقتصادی سرمایه داری صنعتی نقشی در خور توجه داشت.
در زمان مرکانتیلیسم یعنی مدت زمان بین قرون ۱۶ تا ۱۸، استدلال می شد که موقعیت حد مطلوب برای یک کشور در ارتباط با تجارت خارجی وقتی حاصل است که آن کشور بتواند صادرات خود را افزایش و واردات را کاهش دهد. مرکانتیلیست ها طرفدار وضع قوانین در جهت برقراری عوارض گمرکی و موانع تجاری بوده و اعتقاد داشتند که از این طریق می توان وضعیت یک کشور را در سطح بین الملل بهبود بخشید.
سیاست های اقتصادی مرکانتیلیستها در اواخر قرن ۱۸ مورد نقد قرار گرفت. دیوید هیوم عقیده داشت که مرکانتیلیسم ممکن است در کوتاه مدت وضعیت تجاری را بهبود بخشد ولی این امر در دراز مدت به زیان کشور خاتمه می یابد.

دانشنامه آزاد فارسی


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مرکانتیلیسم از قرن شانزدهم تا نیمه قرن هجدهم رواج داشت و بیشترین سهم را در ایجاد خصومت و رقابت و استعمار در نظام اقتصادی سرمایه داری داشت. سیاست های اقتصادی این مکتب در رسیدن کشور به ثروت و شهرت خلاصه می شود، و چون تنها عامل ایجاد ثروت را تجارت می داند بیشترین مقرارت را در همین زمینه وضع می نماید.
مرکانتیلیسم که از آن ها به عنوان اصحاب مکتب سوداگری نیز نام می برند، نحله ای از اقتصاددانان قرن ۱۵ تا ۱۸ میلادی بودند؛ که اساس ثروت و قدرت را به صورت پول، طلا و نقره می دانستند. از نظر آن ها هر جامعه ای که در جمع آوری و اندوختن طلا و نقره خوب عمل کند، جامعه ثروتمندی تلقّی می گردد.
شارل، ژید، تاریخ عقاید اقتصادی، کریم سنجابی، تهران انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۰، جلد اول، ص۲.
تحوّلات قرون ۱۵و ۱۶، بسیار حائز اهمیت بوده است. بعد از تسلط اروپا به دریای مدیترانه و توسعه روابط بازرگانی با خاورمیانه، دوره ی اقتصاد بسته سپری شد. اختراع ماشین چاپ، اکتشافات امریکا و دسترسی به هندوستان از طریق آفریقا امکان توسعه فعالیت های اقتصادی و علاقمندی به مال و ثروت را تسریع کرد. از یک طرف، کشف سرزمین های جدید و معادن فلزات گران بها و از طرف دیگر، از نظر افکار، تغییرات مهم اخلاقی و سیاسی در اروپا به وقوع پیوست. رنسانس و رفرم مذهبی، نحوه فکر جامعه اروپایی را دگرگون کرد و فعالیت اقتصادی، بدون توجه به عوامل مذهبی و اخلاقی، مورد برسی قرار گرفت و علاقمندی به مادیات و گردآوری ثروت، هدف فعالیت های اقتصادی شد.
قدیری اصل، باقر، سیر اندیشه های اقتصادی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۴، ص۱۷.
در فرانسه: کلبر ((Colbert و ژان بدن (Jean Bodin) در انگلستان: توماس مان (Thomas man) الیزابت اول (Elisabeth۱) و کرم ول (Cromwell) در هلند: دلاکورت (de la court) و غیره می باشد که از نظریه پردازان و مجریان سیاست های اقتصادی مرکانتیلیسم هستند.
نمازی، حسین، نظام های اقتصادی، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۸۷، چاپ پنجم، ص۴۸.
...

پیشنهاد کاربران

سوداگرایی


کلمات دیگر: