کلمه جو
صفحه اصلی

گهرو

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان کیار بخش بروجن شهرستان شهرکرد واقع در ۳٠ کیلومتری جنوب باختر بروجن کوهستانی و معتدل دارای ۳۳۳۱ تن سکنه محصول غله بنشن و میوه .
دهی است از دهستان کیار بخش بروجن شهرستان شهرکرد . واقع در ۳٠ هزار گزی جنوب باختر بروجن . محلی کوهستانی و هوای آن معتدل .

لغت نامه دهخدا

گهرو. [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیار بخش بروجن شهرستان شهرکرد. واقع در 30هزارگزی جنوب باختر بروجن متصل به راه شلمزار به بروجن . محلی کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنه ٔ آن 3331 تن است . آب آن از قنات و چشمه تأمین میشود. محصولات آن غلات ، حبوب ، زردآلو، سیب و انگور و شغل اهالی زراعت است . دبستان و قلعه ٔ قدیمی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


گهرو. [ گ ُ هََ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بلورد بخش مرکزی شهرستان سیرجان . واقع در 57هزارگزی جنوب خاوری سعیدآباد و 6هزارگزی شمال راه فرعی بافت به سیرجان . سکنه ٔ آن 15 تن است . مزارع چشمه بغل و چنارکف جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


گهرو. [ گ ُ هََ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بلورد بخش مرکزی شهرستان سیرجان. واقع در 57هزارگزی جنوب خاوری سعیدآباد و 6هزارگزی شمال راه فرعی بافت به سیرجان. سکنه آن 15 تن است. مزارع چشمه بغل و چنارکف جزء این ده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

گهرو. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کیار بخش بروجن شهرستان شهرکرد. واقع در 30هزارگزی جنوب باختر بروجن متصل به راه شلمزار به بروجن. محلی کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنه آن 3331 تن است. آب آن از قنات و چشمه تأمین میشود. محصولات آن غلات ، حبوب ، زردآلو، سیب و انگور و شغل اهالی زراعت است. دبستان و قلعه قدیمی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

دانشنامه عمومی

گَهرو شهری در استان چهارمحال و بختیاری ایران است. این شهر در بخش کیار از توابع شهرستان کیار است. گهرو در فاصله ۸کلیومتری شلمزار مرکز شهرستان کیار و در فاصلهٔ ۴۳ کیلومتری شهرکرد مرکز استان و ۸۲۰ کیلومتری شهر تهران پایتخت واقع شده است.
مختصات و ارتفاع
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۶٬۲۶۳ نفر (۱٬۸۹۴ خانوار) بوده است.
این شهر در ۴۳ کیلومتری شهرکرد مرکز استان و ۱۹۰ کیلومتری شهر ایذه در استان خوزستان و در ۳۹۵ کیلومتری شهر اهواز قرار دارد. از محصولات مهم کشاورزی این شهر انگور و بادام و گردو است. این شهر از سمت غرب به روستای جعفرآباد و شهر شلمزار و از سمت شرق به روستاهای حاجی آباد و قلعه ممکا و شهر بلداجی و از سمت شمال به ارتفاعات زاگرس و از سمت جنوب به روستای زوردگان محدود می باشد.شهرستان گهرو طبق سر شماری سال ۱۳۹۱، ۷۸۵۶ نفر جمعیت دارد اما همچون قسمت های دیگر استان از منطقه های دافع جمعیت بوده و بسیاری از مردم این شهر، به شهرهایی نظیر اصفهان، ایذه و مسجدسلیمان در استان خوزستان مهاجرت کرده اند. این شهرستان دارای خاک مناسب و بارندگی کافی و زمین های وسیع و حاصل خیز است و در آن امکان تولید محصولات کشاورزی و مرکبات وجود دارد. این منطقه همچنین مستعد توسعه در زمینه های گوناگون از جمله گردشگری، تولید و صادرات محصولات باغی، پرورش دام و طیور، تولید گوشت و مرغ و بسیاری از صنایع و کارخانجات است.
نام «گهرو» به معنای جای پردرخت است. این شهر یکی از اولین سکونت گاه ها در استان چهارمحال و بختیاری بوده و از نظر موقعیت جغرافیایی یکی از بهترین نقاط در چهارمحال است. هنگام انقلاب مشروطه و قیام ایل بختیاری که از ایذه به طرف تهران راه افتادند اولین محل استراحت آنان پس از ۲روز حرکت در گردنه ها از ایذه شهر گهرو بود که در آنجا چند تن از افراد گهرو با سردار اسعد و علیمردان خان بختیاری دست یاری داده و به آن ها پیوستند.شهر گهرو همواره ییلاق مردم قوم بختیاری بوده است. اقوام ساکن در گهرو امروزه شامل چند طایفه هستند که از مهم ترین آن ها می توان به بهرامی (اولاد سلیمان)،رئیسی (اولاد رمضان)،محمدی، رمضانی، عسگری، شهبازی، محمودی، مهربانی و جمشیدی اشاره نمود.گویش، موسیقی و فرهنگ گهرو اصالتاً بختیاری است.

دانشنامه آزاد فارسی

گَهْرو
شهری در استان چهارمحال و بختیاری، شهرستان بروجن، بخش بُلداجی. با ارتفاع ۲,۱۰۰ متر، در منطقه ای کوهستانی، در ۳۶کیلومتری جنوب شهرکرد و ۳۸کیلومتری غرب شمالی بروجن، سر راه بلداجی به شلمزار، قرار دارد. آب شلمزار از کنار این شهر می گذرد. اقلیم آن نیز سرد و نیمه خشکو جمعیت آن ۶,۰۹۷ نفر است (۱۳۸۵).

پیشنهاد کاربران

گهرو شهری است از بخش کیار بین شهرکرد و ناغان و نزدیک چغاخور
مردمان این شهر بختیاری الاصل و از طوایف بختیاری. اکثرا" از طایفه زراسوند ( اولاد رمضان. رئیسی. بهرامی. گهرویی. شهبازی. محمودی. محمدی. عسگری. مهربانی. جمشیدی. . . .
و چند خانوار و تیره دیگر از ایل بزرگ بختیاری. . . . زبان مردم بختیاری است.

اصالت ما مردم گهرو همه به ایل بزرگ و سربلند زراسوند بر میگردد.

البته ناگفته نماند تعدادی هم اولاد و تش از ایل بختیاری در گهرو هستند که اونا هم با وصلت های فراوان با ایل زراسوند
دیگه زراسوند محسوب میشوند.


تیره رووری ( روگری ) یکی از تیره های طایفه زراسوند میباشند که در منطقه روگر . سرچاه. بالد. ده کهنه. سرمور. دوازده امام. . گهرو ( شهبازی ) . ریگک. اردل ساکن هستند. .

۲دانگ شهر گهرو مربوط به تیره رووری ( شهبازی ) زراسونداست.
باتشکر: ظفری از تیره رووری زراسوند


زراسوند: یکی از بزرگترین طوایف ایل بختیاریِ قوم بزرگ لُر
که افتخارات بسیاری برای بختیاری و قوم لُر داشته و بزرگان و کلانتران زیادی از ابولقاسم بختیار تا سردار اسعد . از آعلیداد تا بی بی مریم .
از فتح قندهار تا فتح تهران داشته است.


طایفه زراسوند یکی از بزرگترین طوایف هفت لنگ ایل بختیاری و دورکی باب می باشد که از ۳۱ تیره تشکیل شده است.

تیره های طایفه زراسوند ::

خدرسرخ
باپیر
کورکور
خدری
کاید
گرگه
سیف الدین وند
اولاد جعفرقلی خان
هیهاوند ( کاجی )
احمدخسروی
سادات شیرمردی
الاسوند ( علاسوند )
اورگونی
شهی
پیوندی
میرزا
ایمری
شهو
سادات احمدکبیر
یتیم ( یه تیم )
توشمال
زنبور
لوک زراسوند
میر
گرما
تونی
اولاد ظهراب خان
مشایخ
ایهاوند
روگری
آسترکی علی ابادی

زیستگاه طایفه زراسوند :

زیستگاه ییلاقی طایفه زراسوند
اولین خاستگاه این ایل دشت چغاخور بوده است که دلیران بسیاری را پرورانده. شهرستان اردل_کاج_رستمی_شیخ محمود، شهرستان بروجن، گهرو، شهرستان خانمیرزا، شهرستان فارسان، شهرستان کیار و شهرستان لردگان در استان چهارمحال و بختیاری می باشد.

زیستگاه قشلاقی طایفه زراسوند در شهرستان اندیکا، شهرستان ایذه، شهرستان باغملک_بارانگرد، شهرستان دزفول_منطقه شهیون و شهرستان مسجدسلیمان _تمبی گلگیر_مرغا ایذه_رامهرمز در استان خوزستان می باشد.

تیره های زراسوند باهم متحد و برادر و برابرند و همه به زراسوند بودن خود افتخار میکنند. و فریب مطالب کذب و دروغین بعضی از افراد سودجو و تفرقه انداز نمیخورند که میخواهند بین تیره های زراسوند نفاق و تفرقه بندازند.

[[ اتحاد زراسوندان ایران زمین]]



وجه تسمیه گهرو
گهرو شهریست از توابع شهرستان کیار استان چهارمحال و بختیاری که از دو واژه تشکیل شده است گر که به گویش بختیاری به معنای صخره بزرگ است و رو که مخفف همان کلمه رود است چون گهرو دارای رودخانه ای است که آب آن از زیر صخره های بزرگ بیرون می آید موسوم به گر رود شده و بتدریج بر اثر استعمال زیاد و بخاطر سهولت در تلفظ به گهرو تبدیل شده است و در زمانی که زبان عربی در ایران از تفوق و هژمونی برخوردار بوده گهرو را کهرو تلفظ و نگارش می کردن که معمولا روی اکثر سنگ قبور کارو نوشته شده است

تیره روگری ( رووری ) یکی از تیر های طایفه بزرگ زراسوند دورکی باب از ایل جلیل هفت لنگ بختیاری می باشد که از نوادگان خلیل خان هستند که در قریه ده کهنه روگر ساکن بودند و بیش از ۲۰۰ سال هست که به گهرو آمده اند طبق اسناد تاریخی معتبر ابدال خان که ایلخانی بختیاری بود شش پسر داشت بنامهای: ۱ - حبیب الله خان که در چغاخور ساکن شد ۲ - مهراب خان که در کلبی بک ۳ - خلیل خان در ده کهنه روگر ۴ - ظهراب خان در چهراز ۵ - عزیزاله خان در مریک ۶ - فرج آله خان در دشتک

جهت اطلاع عزیزان گهرو محل سکونت چندین تیره بختیاری است مانند: توشمال، روگری ( رووری ) ، زنبور، میر، الیاسی، گورویی، علاسوند، گندایی، شالو، شیخ رباط، اورک، سادات شاه البرز، شیخ، و . . . که اکثرا از طایفه زراسوند دورکی باب هستن و بیش از ۲۰۰ ساله در گهرو ساکن هستند و تعدادی از خانوارها بویژه از تیره توشمال اوایل آمدن منوچهر خان اسعد به زوردگان مهاجرت کردن که هم خانه ها و هم سنگ قبر های آنها مشخص و گویای سکونت چندین ساله آنها در گهرو هست خیلی ها چون اطلاعات تاریخی ندارند گمان می کنند که آنها از زوردگان به گهرو آمدن در صورتی که آنها ساکن گهرو بوده اند بعد به زوردگان رفته اند

وجه تسمیه گهرو
گهرو مرکب از دو واژه است: یکی گر که به گویش بختیاری به معنای صخره بزرگ می باشد و دیگری رود است که مخفف همان رودخانه است چون آب سرچشمه های گهرو آز زیر صخره های بزرگ و کوه می جوشد و بیرون می آید و رودخانه گهرو که یکی از سرشاخه های اصلی رودخانه خروشان کارون است را بوجود می آورد به این محل گررود می گفتند که جهت سهولت در تلفظ بتدریج به گهرو تبدیل شده است و در زمانی که زبان عربی در ایران از تسلط و هژمونی خاصی برخوردار بود گهرو را کهرو می نامیدند که معرب همان گهرو است، روی سنگ قبر های که بیش از ۴۰۰ سال قدمت دارند در پسوند نام افراد متوفی کهرویی نوشته و حک شده است ( منبع: مقاله اسکندر شهبازی گهرویی )
در کتاب مرآت البلدان ناصری از گهرو بنام قریه کهرویه نام برده شده است که می نویسد: قریه کهرویه خالصه دیوان اعلی می باشد که پنجاه شصت خانوار جمعیت دارد، هر سالی صد خروار بذر افشان آنجاست اکثر زراعت غله است و یکصد و هفتاد و پنج تومان مالیات و دو نفر هم سرباز می دهد، مسجد، حمام و یخچال هم دارد و خوب جائی است، ( منبع:کتاب مرآت البلدان ناصری ص:۱۹۴۵ )


کلمات دیگر: