کلمه جو
صفحه اصلی

تیه


مترادف تیه : بادیه، بر، بیابان، صحرا ، سرگردانی، ضلالت، گمراهی، تکبر، خودبینی، خودپسندی

متضاد تیه : آبادی، تواضع، افتادگی

مترادف و متضاد

۱. بادیه، بر، بیابان، صحرا ≠ آبادی
۲. سرگردانی، ضلالت، گمراهی
۳. تکبر، خودبینی، خودپسندی ≠ تواضع، افتادگی


فرهنگ فارسی

گمراهی، سرگردانی، خودپسندی، بیابان
۱- ( اسم ) گمراهی سرگردانی . ۲- خودپسندی تکبر. ۳- ( اسم ) بیابان بی آب و علف که در آن سرگردان شوند.
شهری به سنگال افریقا و در حوالی سن لوئی است

فرهنگ معین

[ ع . ] ۱ - (اِمص . ) گمراهی ، سرگردانی . ۲ - خودپسندی . ۳ - (اِ. ) بیابان بی آب و علف که در آن سرگردان شوند.

لغت نامه دهخدا

تیه . (ع مص ) تاه َ تیهاً؛ لاف زدن و تکبر نمودن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از ناظم الاطباء) . تکبر کردن . (آنندراج ).


تیه . [ ی ِ ] (اِخ ) شهری به سنگال افریقا و در حوالی سن لوئی است که 42500 تن سکنه و معادن فسفات دارد. (از لاروس ).


تیه . [ ت َی ْه ْ ] (ع مص ) گم کردن انسان راه را در بیابان . (ناظم الاطباء). || بلند و مرتفع گردیدن قصر. || لاف زدن و تکبر نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || قصدکردن کاری که مصاف با صواب نگردد. (ناظم الاطباء).


تیه . [ ت َی ْه ْ / تیه ْ ] (ع ص ، اِ) زمینی که در آن مردم گم شوند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیابانی که رونده در آن هلاک شود. (آنندراج ). بیابان . ج ، اتیاه . (ناظم الاطباء) :
از عشق ساز بدرقه پس هم به نور عشق
از تیه لا به منزل الااﷲ اندرآ.

خاقانی .


بر قصر عقل نام تو خیرالطیور گشت
درتیه جهل خصم تو شرالدواب شد.

خاقانی .


خالق دریا و کوه و دشت و تیه
ملکت او بی حد و او بی شبیه .

مولوی .


عکس می گوئی و مقلوب ای سفیه
ای رها کرده ره و بگرفته تیه .

مولوی .


... و در تیه حسرت می ماند. (مجالس سعدی ).
چنان گرم در تیه قربت براند
که در سدره جبریل از او بازماند.

سعدی .


|| (اِمص ) لاف و بزرگ منشی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). لاف و بزرگ منشی و تکبر. (ناظم الاطباء). || گمراهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).

تیه . [ ت َی ْه ْ / تیه ْ ] (ع مص ) گمراه گردیدن ورفتن به هر جای سرگردان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). حیران شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ).


تیه. ( ع مص ) تاه َ تیهاً؛ لاف زدن و تکبر نمودن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( از ناظم الاطباء ) . تکبر کردن. ( آنندراج ).

تیه. [ ت َی ْه ْ / تیه ْ ] ( ع مص ) گمراه گردیدن ورفتن به هر جای سرگردان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). حیران شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ).

تیه. [ ت َی ْه ْ ] ( ع مص ) گم کردن انسان راه را در بیابان. ( ناظم الاطباء ). || بلند و مرتفع گردیدن قصر. || لاف زدن و تکبر نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || قصدکردن کاری که مصاف با صواب نگردد. ( ناظم الاطباء ).

تیه. [ ت َی ْه ْ / تیه ْ ] ( ع ص ، اِ ) زمینی که در آن مردم گم شوند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بیابانی که رونده در آن هلاک شود. ( آنندراج ). بیابان. ج ، اتیاه. ( ناظم الاطباء ) :
از عشق ساز بدرقه پس هم به نور عشق
از تیه لا به منزل الااﷲ اندرآ.
خاقانی.
بر قصر عقل نام تو خیرالطیور گشت
درتیه جهل خصم تو شرالدواب شد.
خاقانی.
خالق دریا و کوه و دشت و تیه
ملکت او بی حد و او بی شبیه.
مولوی.
عکس می گوئی و مقلوب ای سفیه
ای رها کرده ره و بگرفته تیه.
مولوی.
... و در تیه حسرت می ماند. ( مجالس سعدی ).
چنان گرم در تیه قربت براند
که در سدره جبریل از او بازماند.
سعدی.
|| ( اِمص ) لاف و بزرگ منشی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). لاف و بزرگ منشی و تکبر. ( ناظم الاطباء ). || گمراهی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

تیه. [ ت َی ْه ْ / تیه ْ ] ( اِخ ) بیابانی که موسی ( ع ) با دوازده سبط بنی اسرائیل که هر سبط پنجاه هزار نفر بودند، در آن بیابان مدت چهل سال سرگردان بود. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). بادیةالتیه. در شبه جزیره سینا. یا جبل التیه. بیابانی که قوم موسی در آن گم و هلاک شدند. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ). بلاد تیه ، مابین بیت المقدس و قنسرین است بطول دوازده فرسنگ.( زمخشری از یادداشت ایضاً ). موضعی است که در آن موسی بن عمران ( ع ) و قوم او گم شدند و آن زمینی است میان ایله و مصر و دریای قلزم و کوههای سراة از سرزمین شام و گفته اند که آن چهل فرسخ در چهل فرسخ است و گویند دوازده فرسخ در هشتاد فرسخ بود... ( از معجم البلدان ) : از مصر بیرون آمدند و روی به شام نهادند به لب دریا رسیدند. از آنجا به تیه آمدند و آن زمین شش فرسنگ در شش فرسنگ بود. در میان آن تیه چاهی بود. ( قصص الانبیاء ص 119 ). و در ساعت دعای وی اجابت شد و آن تیه موسی و قوم او را زندان شد. ( قصص 121 ).

تیه . [ ت َی ْه ْ / تیه ْ ] (اِخ ) بیابانی که موسی (ع ) با دوازده سبط بنی اسرائیل که هر سبط پنجاه هزار نفر بودند، در آن بیابان مدت چهل سال سرگردان بود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بادیةالتیه . در شبه جزیره ٔ سینا. یا جبل التیه . بیابانی که قوم موسی در آن گم و هلاک شدند. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). بلاد تیه ، مابین بیت المقدس و قنسرین است بطول دوازده فرسنگ .(زمخشری از یادداشت ایضاً). موضعی است که در آن موسی بن عمران (ع ) و قوم او گم شدند و آن زمینی است میان ایله و مصر و دریای قلزم و کوههای سراة از سرزمین شام و گفته اند که آن چهل فرسخ در چهل فرسخ است و گویند دوازده فرسخ در هشتاد فرسخ بود... (از معجم البلدان ) : از مصر بیرون آمدند و روی به شام نهادند به لب دریا رسیدند. از آنجا به تیه آمدند و آن زمین شش فرسنگ در شش فرسنگ بود. در میان آن تیه چاهی بود. (قصص الانبیاء ص 119). و در ساعت دعای وی اجابت شد و آن تیه موسی و قوم او را زندان شد. (قصص 121).
سه ماهه سفر هست چهل ساله رنج
که از تیه موسی برون آمدیم .

خاقانی .


ببین که کوکبه ٔ عمر، خضروار گذشت
تو بازمانده چو موسی به تیه خوف و رجا.

خاقانی .


چون موسیم شجر دهد آتش چه حاجت است
کآتش ز تیه وادی ایمن درآورم .

خاقانی .


همچو قوم موسی اندر حر تیه
مانده ای چل سال برجا ای سفیه .

مولوی .


این جهان تیه است و تو موسی و ما
از گنه در تیه مانده مبتلا.

مولوی .


روزگارم رفت ز این گون حالها
همچو تیه و قوم موسی سالها.

مولوی .



فرهنگ عمید

بیابان شن زار و بی آب وعلف.

دانشنامه عمومی

(بختیاری) |تی یه| چشم.


(لری؛ خرم آباد، ماژین و...) تیَه؛ چشم.


تیهTiye‏ (۱۳۹۸-۱۳۳۸ (پیش از میلاد))‎شهبانوی مصر باستان و سوگلی زنان فرعون آمنهوتپ سوم و مادر خاندان عمارنه بود. پدر و مادر او یویا و تویا از بزرگان و دینسالاران مصر بالا و از شهر مین بودند.
برپایه داده های دردست او پیش از پادشاهی آمنهوتپ با وی پیمان زناشویی بست. تا ۱۳۸۵ (پیش از میلاد) که آمنهوتپ به پادشاهی رسید آنان شش فرزند داشتند که از میان آنان در آینده آخناتون به فرعونی رسید. آمنهوتپ توجه ویژه ای به تیه داشت و به نام او نیایشگاه هایی چند ساخت. همچنین یک کاخ و یک دریاچه مصنوعی برای همسرش فراهم نمود.
در ۱۸۹۸ ویکتور لوره در کنار مومیایی آمنهوتپ سوم مومیایی بانویی را یافت که گمان می رود از آن تیه باشد.
نویسندگان ویکی پدیای انگلیسی؛‎ http://en.wikipedia.org/wiki/Tiy,Tiye ‏؛(نسخه۶ ژانویه ۲۰۰۷)

دانشنامه آزاد فارسی

(یا: فحص التیه) بیابانی برهوت در مرز مصر و رژیم اشغالگر قدس، در شبه جزیرۀ سینا. بیابان تیه جنوبی ترین ناحیۀ فلسطین قدیم است. بنابر روایات، بنی اسرائیل پس از ترک مصر، به رهبری موسی، در این بیابان سرگردان شدند. از همین رو، جغرافی نویسان عرب آن را صحرای بنی اسرائیل نیز خوانده اند؛ زیرا در زبان عرب فَحَص به معنای سرگردانی و تیه به معنای بیابان برهوت است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تِیْه بیابانی است که بنی اسرائیل در پی نافرمانی خداوند چهل سال در آن سرگردان شدند.
فرهنگ نویسان عربی، تیه را در اصل، مصدرِ «تاهَ یَتیهُ» و به معنای سرگشته و سرگردان به راهی رفتن دانسته و برخی گمراه شدن در پی آن را نیز افزوده اند. معنای سرگردانی و گمراهی ( حاصل مصدر ) و حرکت با حالت سرگشته و سرگردان در پی گم کردن راه هم گفته شده است. بر اساس معانی یاد شده و به عنوان اسم صفت ، بیابانی که به سبب نبود نشان راه ، آدمی در آن گم و سرگردان شود نیز «تِیه» خوانده شده است
در اصطلاح قرآن
سرانجام در کاربردی دیگر و با اثرپذیری از قرآن به عنوان اسم خاص به بیابانی گفته می شود که بنی اسرائیل در پی خروج از مصر و بر اثر نافرمانی خداوند ، ۴۰ سال در آن سرگردان و از ورود به سرزمین مقدس محروم شدند.
موقعیت جغرافیایی
این بیابان را در شبه جزیره سینا دانسته اند. جغرافی دانان عرب آن را «صحرای بنی اسرائیل» نیز خوانده اند. بیابان یاد شده میان أیله ، مصر، دریای قُلْزم ( سرخ ) و کوه های سرات شام قرار دارد و گستره آن از اطراف به جفار ، کوه طور و سرزمین فلسطین منتهی می شود. این وادی ، جنوبی ترین بخش فلسطین و بیش تر آن شن زار و فاقد پوشش گیاهی است. مساحت آن را به ابعاد ۴۰ فرسنگ در ۴۰ فرسنگ گفته اند.
تیه در تورات
...

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
تحیّر. سرگردانی. ارض مقدّس بر آنها چهل سال حرام است و در زمین سرگردان می‏شوند. آیه درباره جریان بنی اسرائیل و مخالفت آنها با موسی است.

واژه نامه بختیاریکا

( تِیَه ) حرف تعجب

پیشنهاد کاربران

تِیه -
بَرَهُوت! بیابان بی آب و علف که در آن سرگردان شوند.

درزبان لری

تیه :درگویش زبان لری لرستان به معنای چشم است.
تی : درگویش زبان لری به معنای چشم است.

تیا : درگویش زبان لری به معنای هردوچشم یاچشمان است
تیام : درگویش زبان لری لرستان به معنای هردوچشمم وچشمانم است .

ونامهای تیدا تیاناز تیام تیارا تیامی ازاسامی رایج لری لرستان است.

تیه در زبان لری بختیاری به معنی چشم است که ریشه ای پهلوی دارد

تیه در زبان لری به معنای چشم است
تیا / تی یَل به معنای چشم ها هست
اسم تیام که اسم پسرانه هست به معنای چشهایم میباشید.

تیه tiyə: [اصطلاح صنایع دستی]همان پنج میل جوراب بافی ( تلفظ تالشی )

روستا های خرابه

تیه در قرآن به معنی بیابانی که در ظلمت و سیاهی است و انتها ندارد

سلام عجیب است شما این همه توضیح از منابع مختلف ذکر کرده اید اما بر اساس قدیمی ترین شیوه ها که معمولا علاوه بر اعراب گذاری بر کلمات کلمه ای را که هم وزن کلمه نا مانوس بود پیدا میکردند و در کنار آن برای روشن شدن بیشتر ذکر میکردند. جالب است که حتی یک منبع چنین کار درست و معمولی را انجام نداده است ! بهتر بود برای آشنایی بیشتر مخاطب با تلفظ صحیح کلمه به عنوان مثال ذکر میشد >>>>تیه بر وزن پیه یا دید یا شیر یا بخش دوم کلمه توجیه که جیه می شود.


کلمات دیگر: