جانی بیک خان اوزبک پادشاه مغول
اخی جوق
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
اخی جوق. [ اَ ] ( اِخ ) جانی بیک خان اوزبک پادشاه مغول مسلمان دشت قبچاق. پس از پراکنده ساختن اردوی ملک اشرف ، پسر او تیمورتاش و دختر او سلطان بخت را با خود برداشته عازم شهر غازان گردیده و پسر خود بردی بیک را با پنجاه هزار لشکری در آذربایجان گذاشت ولی بردی بیک کمی بعد بعلت مرض پدر خود بدشت قبچاق برگشت و اخی جوق نایب او در تبریز ماند. در بهار سال 759هَ. ق. سلطان اویس با لشکر فراوان عازم تبریز شدتا اخی جوق نایب بردی بیک را از آذربایجان براند و هم آن سرزمین را که تختگاه مغول و محل ییلاقی اردوی ایشان بود بتصرف خود درآورد. اخی جوق با جمعی از امراء وبازماندگان لشکر امیراشرف چوپانی بمقابله سلطان اویس شتافت و در معابر تنگ بین کردستان و آذربایجان میانه فریقین جنگ درگرفت. روز اول نتیجه معلوم نشد ولی فردای آن اخی جوق به تبریز گریخت و سلطان اویس او را تعقیب کرد. اخی جوق که در مراجعت نیز دست از ظلم و آزار مردم شهر برنداشت تبریز را رها کرد و بطرف نخجوان فراری گردید و اویس در رمضان 759 هَ. ق. به تبریز وارد شد و در ربع رشیدی مقر کرد و قریب چهل وهفت تن از امرای منافق ملک اشرف را بقتل رساند و بقیه ایشان هم گریخته پیش اخی جوق رفتند. سلطان اویس یکی از امرای خود را بتعاقب اخی جوق و امرای فراری فرستاد ولی این امیر در رفتن تعلل بخرج داده در کار جنگ مسامحه نمود بهمین جهت بر سپاهیانش هزیمت افتاد و اویس مجبور شد که در زمستان ببغداد مراجعت کند و آذربایجان را قهراً به اخی جوق واگذارد. درین اوقات امیر مبارزالدین محمد چون شنید که جانی بیک وفات یافته و اخی جوق حکمران تبریز شده است و میان فرزندان جانی بیک اختلاف افتاده است ، بعجله بسوی آذربایجان شد و چون خبر لشکرکشی او به اخی جوق رسید وی با 30000 سوار بمقابله شتافت. فریقین در میانج روبرو شدند امیر مبارزالدین و شاه شجاع و شاه محمود دو پسر و شاه یحیی نواده او بجنگ با لشکریان اخی جوق پرداختند. امیر مبارزالدین و شاه یحیی که پانزده سال بیش نداشت دشمن را مغلوب کردندولی یک قسمت از ایشان سپاهیان شاه محمود را از پا درآوردند و بنه او را بغارت بردند و سپاهیان اخی جوق منهزم شدند و مبارزالدین تبریز را تسخیر کرد ولی همینکه شنید سلطان اویس از بغداد بعزم تبریز حرکت کرده آذربایجان را ترک گفت و بشیراز برگشت. رجوع به تاریخ مغول عباس اقبال ص 423، 426، 454 و 456 و ذیل جامعالتواریخ رشیدی ص 186، 188، 190، 191 و حبط ج 2 ص 80 و 93 و مرآت البلدان ج 1 ص 398 و تاریخ عصر حافظ تألیف قاسم غنی ج 1 ص 110، 111، 153، 154، 156 و 188 شود.
دانشنامه عمومی
اخی جوق از سرداران مغول در قرن هشتم هجری که به نیابت از جانی بیک و پسرش بردی بیک، پادشاهان مغول دشت قبچاق، مدتی حکومت آذربایجان را داشت.
پس از وفات سلطان ابوسعید ایلخان، دولت ایلخانان دچار ضعف شد و ایلخانانی که پس از سلطان ابوسعید بر تخت حکومت ایران نشستند، بر امور سیطره نداشتند و بازیچهٔ امرای خود بودند. پس ایران تجزیه شد و هر بخشی از ایران بزرگ به دست امیری افتاد. در آن هنگام، برخی ایالات غربی ایران به چنگ امرای مغول آل چوپان افتاد. ملک اشرف چوپانی، آخرین امیر خاندان چوپانیان، مردی خونریز و مال اندوز بود و مردم از حکومت او به ستوه آمده بودند و دسته دسته به اطراف جهان، آواره شدند و چون در داخل ایران، هنوز سلطانی قوی پنجه نبود که بدو التجا برند، به جانی بیک، پادشاه مغول نژاد دشت قبچاق شکایت بردند و در یک نماز جمعه، بر او گرد آمدند و دادخواهی کردند که تو امروز پادشاه اسلامی و به فریاد مسلمین رسیدن بر تو واجب است. پس جانی بیک به قصد کوتاه ساختن دست ملک اشرف، به آذربایجان تاخت و سپاه او را در هم شکست و ملک اشرف در حالی که با قطاری طولانی از شتران و ستوران حامل گنجینه هایش در حال گریز بود، به دست مردم کشته شد. جانی بیک از آن پس بر آن شد که امرای اطراف را مطیع سازد و از شمار آنان، امیر مبارزالدین محمد مظفر، پایه گذار سلطنت آل مظفر بود که در جنوب ایران سرگرم تحکیم قدرت خود و پایه گذاری سلطنتی ایرانی بود و سودای آن را داشت که مغولان را از ایران اخراج کند. جانی بیک به امیر مبارزالدین نامه فرستاد که پدران تو در خدمت پادشاهان مغول بودند، تو نیز اطاعت پیشه کن و به درگاه بیا تا حکومت تو را بر متصرفاتت تنفیذ کنیم. اما امیر مبارزالدین که سودای اخراج مغولان از ایران را داشت، به جای پاسخ دادن به نامهٔ جانی بیک، ۱۲ هزار سوار گزیده را در اصفهان عَرض داد و عازم تاخت آذربایجان شد. در آن حال، جانی بیک، به سبب بیماری به تختگاهش غازان بازگشت و پسرش بردی بیک را در آذربایجان گذاشت و چندی بعد، بردی بیک نیز به سبب مرگ پدر، به غازان بازگشت و اخی جوق را در آذربایجان نهاد. اخی جوق، سبب تسخیر آذربایجان را که برانداختن خاندان چوپانی و دادنِ دادِ مردم بود، از یاد برد و به دستیاری بقایای امرای چوپانی، آغاز ستم و تعدی به مردم نهاد. پس سلطان اویس، دومین سلطان خاندان ایلکانی (آل جلایر) که در بغداد بود و او نیز سودای متحد ساختن ایران را داشت، در بهار سال ۷۵۹ (قمری) به آذربایجان تاخت و اخی جوق را که با بقایای سپاه و امرای چوپانی در کردستان موضع گرفته بود، در هم شکست، اما چون زمستان شد، به ناچار به بغداد بازگشت. پس امیر مبارزالدین محمد که از پیش به قصد مصاف دادن با جانی بیک حرکت کرده بود، به آذربایجان درآمد و اخی جوق با ۳۰ هزار سپاهی در میانه با او مقابل گشت. در این نبرد، شاه یحیی نوهٔ امیر مبارزالدین، داد دلاوری داد و سپاه اخی جوق را در هم شکست و او را از آذربایجان به سمت نخجوان هزیمت داد، اما شاه محمود، پسر امیر محمد، سستی کرد و بر جناح او شکست افتاد و برخی تقصیرات دیگر نیز از شاه محمود و شاه شجاع و شاه سلطان ظهور کرد و نتیجه آن شد که امیر مبارزالدین محمد، شاه یحیی را که نوجوان بود، بر رخ آنان کشید و شاه محمود و شاه شجاع را به کور کردن و شاه سلطان را به کشتن بیم داد و این سه تن نیز از بیم امیر محمد که زودخشم و خونریز بود، او را در اردوگاه نظامی در شهر اصفهان فروگرفتند و شاه شجاع به پادشاهی آل مظفر و سلطنت بر بیشتر ایالات ایران رسید. از پس این حوادث، دیگر نشانی از اخی جوق در صفحات تاریخ ایران نیست.
پس از وفات سلطان ابوسعید ایلخان، دولت ایلخانان دچار ضعف شد و ایلخانانی که پس از سلطان ابوسعید بر تخت حکومت ایران نشستند، بر امور سیطره نداشتند و بازیچهٔ امرای خود بودند. پس ایران تجزیه شد و هر بخشی از ایران بزرگ به دست امیری افتاد. در آن هنگام، برخی ایالات غربی ایران به چنگ امرای مغول آل چوپان افتاد. ملک اشرف چوپانی، آخرین امیر خاندان چوپانیان، مردی خونریز و مال اندوز بود و مردم از حکومت او به ستوه آمده بودند و دسته دسته به اطراف جهان، آواره شدند و چون در داخل ایران، هنوز سلطانی قوی پنجه نبود که بدو التجا برند، به جانی بیک، پادشاه مغول نژاد دشت قبچاق شکایت بردند و در یک نماز جمعه، بر او گرد آمدند و دادخواهی کردند که تو امروز پادشاه اسلامی و به فریاد مسلمین رسیدن بر تو واجب است. پس جانی بیک به قصد کوتاه ساختن دست ملک اشرف، به آذربایجان تاخت و سپاه او را در هم شکست و ملک اشرف در حالی که با قطاری طولانی از شتران و ستوران حامل گنجینه هایش در حال گریز بود، به دست مردم کشته شد. جانی بیک از آن پس بر آن شد که امرای اطراف را مطیع سازد و از شمار آنان، امیر مبارزالدین محمد مظفر، پایه گذار سلطنت آل مظفر بود که در جنوب ایران سرگرم تحکیم قدرت خود و پایه گذاری سلطنتی ایرانی بود و سودای آن را داشت که مغولان را از ایران اخراج کند. جانی بیک به امیر مبارزالدین نامه فرستاد که پدران تو در خدمت پادشاهان مغول بودند، تو نیز اطاعت پیشه کن و به درگاه بیا تا حکومت تو را بر متصرفاتت تنفیذ کنیم. اما امیر مبارزالدین که سودای اخراج مغولان از ایران را داشت، به جای پاسخ دادن به نامهٔ جانی بیک، ۱۲ هزار سوار گزیده را در اصفهان عَرض داد و عازم تاخت آذربایجان شد. در آن حال، جانی بیک، به سبب بیماری به تختگاهش غازان بازگشت و پسرش بردی بیک را در آذربایجان گذاشت و چندی بعد، بردی بیک نیز به سبب مرگ پدر، به غازان بازگشت و اخی جوق را در آذربایجان نهاد. اخی جوق، سبب تسخیر آذربایجان را که برانداختن خاندان چوپانی و دادنِ دادِ مردم بود، از یاد برد و به دستیاری بقایای امرای چوپانی، آغاز ستم و تعدی به مردم نهاد. پس سلطان اویس، دومین سلطان خاندان ایلکانی (آل جلایر) که در بغداد بود و او نیز سودای متحد ساختن ایران را داشت، در بهار سال ۷۵۹ (قمری) به آذربایجان تاخت و اخی جوق را که با بقایای سپاه و امرای چوپانی در کردستان موضع گرفته بود، در هم شکست، اما چون زمستان شد، به ناچار به بغداد بازگشت. پس امیر مبارزالدین محمد که از پیش به قصد مصاف دادن با جانی بیک حرکت کرده بود، به آذربایجان درآمد و اخی جوق با ۳۰ هزار سپاهی در میانه با او مقابل گشت. در این نبرد، شاه یحیی نوهٔ امیر مبارزالدین، داد دلاوری داد و سپاه اخی جوق را در هم شکست و او را از آذربایجان به سمت نخجوان هزیمت داد، اما شاه محمود، پسر امیر محمد، سستی کرد و بر جناح او شکست افتاد و برخی تقصیرات دیگر نیز از شاه محمود و شاه شجاع و شاه سلطان ظهور کرد و نتیجه آن شد که امیر مبارزالدین محمد، شاه یحیی را که نوجوان بود، بر رخ آنان کشید و شاه محمود و شاه شجاع را به کور کردن و شاه سلطان را به کشتن بیم داد و این سه تن نیز از بیم امیر محمد که زودخشم و خونریز بود، او را در اردوگاه نظامی در شهر اصفهان فروگرفتند و شاه شجاع به پادشاهی آل مظفر و سلطنت بر بیشتر ایالات ایران رسید. از پس این حوادث، دیگر نشانی از اخی جوق در صفحات تاریخ ایران نیست.
wiki: اخی جوق
دانشنامه آزاد فارسی
اَخی جوق ( ـ۷۶۰ق)
از سرداران سپاه اردوی زرین. در ۷۵۸ق جانی بیگ خان، فرمانروای اردوی زرین (۷۴۲ـ۷۵۸ق)، به آذربایجان لشکر کشید و ملک اشرف چوپانی را گرفت و کشت. آن گاه پسرش، بردی بیگ را در آذربایجان گذاشت و خود به دشت قپچاق بازگشت. اندکی بعد که بردی بیگ از بیماری پدر آگاه شد به دشت قپچاق شتافت و اخی جوق را به نیابت خود در تبریز باقی گذاشت. اخی جوق خواجه عمادالدین محمود کرمانی و امیر ابوبکر فرزند خواجه تاج الدین علی شاه جیلانی را به وزارت خود برگزید. در بهار ۷۵۹ق اویس ایلکانی با لشکر فراوان از بغداد رهسپار تبریز شد. اخی جوق به جلوگیری از او شتافت، اما در جنگی که درگرفت اخی جوق به تبریز و از آن جا به نخجوان گریخت. اویس در رمضان ۷۵۹ق به تبریز آمد و در ربع رشیدی اقامت گزید. کوشش اویس برای دستگیری اخی جوق ناکام ماند، و اویس نیز در زمستان به بغداد بازگشت. در این میان، امیر مبارزالدین محمد مظفری راه آذربایجان را پیش گرفت. وی در میانج (میانه) با سپاهیان اخی جوق که به تبریز بازگشته بود، مصاف کرد و آن ها را درهم شکست. اخی جوق بار دیگر به نخجوان گریخت و شاه شجاع و شاه محمود، پسران امیر مبارزالدین که به تعقیب وی رفته بودند نتوانستند بر او دست یابند و به تبریز بازگشتند. در ذیل تاریخ گزیده آمده است که اخی جوق از لشکریان ملک اشرف و پسرخوانده صدرالدین قبانی بود و سرانجام با همکاری خواجه شیخ کججی از صوفیان معروف به دستور سلطان اویس جلایری اعدام شد (۷۶۰ق).
از سرداران سپاه اردوی زرین. در ۷۵۸ق جانی بیگ خان، فرمانروای اردوی زرین (۷۴۲ـ۷۵۸ق)، به آذربایجان لشکر کشید و ملک اشرف چوپانی را گرفت و کشت. آن گاه پسرش، بردی بیگ را در آذربایجان گذاشت و خود به دشت قپچاق بازگشت. اندکی بعد که بردی بیگ از بیماری پدر آگاه شد به دشت قپچاق شتافت و اخی جوق را به نیابت خود در تبریز باقی گذاشت. اخی جوق خواجه عمادالدین محمود کرمانی و امیر ابوبکر فرزند خواجه تاج الدین علی شاه جیلانی را به وزارت خود برگزید. در بهار ۷۵۹ق اویس ایلکانی با لشکر فراوان از بغداد رهسپار تبریز شد. اخی جوق به جلوگیری از او شتافت، اما در جنگی که درگرفت اخی جوق به تبریز و از آن جا به نخجوان گریخت. اویس در رمضان ۷۵۹ق به تبریز آمد و در ربع رشیدی اقامت گزید. کوشش اویس برای دستگیری اخی جوق ناکام ماند، و اویس نیز در زمستان به بغداد بازگشت. در این میان، امیر مبارزالدین محمد مظفری راه آذربایجان را پیش گرفت. وی در میانج (میانه) با سپاهیان اخی جوق که به تبریز بازگشته بود، مصاف کرد و آن ها را درهم شکست. اخی جوق بار دیگر به نخجوان گریخت و شاه شجاع و شاه محمود، پسران امیر مبارزالدین که به تعقیب وی رفته بودند نتوانستند بر او دست یابند و به تبریز بازگشتند. در ذیل تاریخ گزیده آمده است که اخی جوق از لشکریان ملک اشرف و پسرخوانده صدرالدین قبانی بود و سرانجام با همکاری خواجه شیخ کججی از صوفیان معروف به دستور سلطان اویس جلایری اعدام شد (۷۶۰ق).
wikijoo: اخی_جوق_(_ـ۷۶۰ق)
کلمات دیگر: