کلمه جو
صفحه اصلی

مروزی

فارسی به انگلیسی

of Merv


فرهنگ فارسی

از قدمای فضلا و شاعران خراسان است . قطعه شعر معروف [ ای رسانیده بدولت فرق خود بر فرقدین ] را بدو نسبت میدهند و گویند در مدح مامون سروده است .
( صفت ) منسوب به مرو : ۱- از اهل شهر مرو مروی : ناصر خسرو قبادیانی مروزی . ۲- ساخت. شهر مرو .
لقب احمد بن نصر

لغت نامه دهخدا

مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب جعفربن احمد، مکنی به ابوالعباس از مؤلفان قرن سوم هجری ، رجوع به ابوالعباس مروزی در ردیف خود شود.


مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) مکنی به ابوالعباس و مشهور به ابن جبود. از شاعران عصر مأمون عباسی . رجوع به ابوالعباس مروزی در ردیف خود شود.


مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب ابویحیی که ابن ابی اصیبعه از او نام برده است . رجوع به ابویحیی مروزی شود.


مروزی . [م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب محمدبن احمدبن عبداﷲ مروزی قاسانی ، مکنی به ابوزید فقیه بزرگ شافعی در قرن چهارم هجری . رجوع به ابوزید (محمدبن ...) در ردیف خود شود.


مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب احمد بن محمدبن الحجاج است . او در فقه بر مذهب احمدبن حنبل بود و از اوست : کتاب السنن بشواهد الحدیث . (از الفهرست ابن الندیم ).


مروزی. [ م َرْ وَ ] ( ص نسبی ) منسوب به مرو شاهجان. ( از الانساب سمعانی ). || ساخته مرو. || اهل مرو. از مرو. مرغزی : فأما الطعم والجودة. ( فی ة الیابس من الفواکه ) فان المروزی ة یفضله... ( صور الاقالیم اصطخری در فصل شرح مرو شاهجان ).
گرچه هر دو بر سر یک بازیند
هردو با هم مروزی ورازیند.
مولوی.
مروزی و رازی افتد در سفر
همره و همسفره پیش همدگر.
مولوی.
- مروزی را با رازی کار افتاده بودن ؛ سر و کار با دشمن پیدا کردن :
به چاره سازی با خصم توهمی کوشم
که مروزی را کار اوفتاد با رازی.
سوزنی.
- امثال :
من رازی و او مروزی .
این مروزی و آن رازی . ( امثال و حکم دهخدا ).
مروزی را چه کار با رازی ، رازی را چه کار با مروزی. ( امثال و حکم دهخدا ).

مروزی. [ م َرْ وَ ] ( اِخ ) لقب ابراهیم بن احمدبن اسحاق مروزی خالد آبادی ، مکنی به ابواسحاق فقیه قرن چهارم هجری است. رجوع به ابواسحاق ( ابراهیم بن... ) شود.

مروزی. [ م َرْ وَ ] ( اِخ ) مکنی به ابوالعباس و مشهور به ابن جبود. از شاعران عصر مأمون عباسی. رجوع به ابوالعباس مروزی در ردیف خود شود.

مروزی. [ م َرْ وَ ] ( اِخ ) لقب ابویحیی که ابن ابی اصیبعه از او نام برده است. رجوع به ابویحیی مروزی شود.

مروزی. [ م َرْ وَ ] ( اِخ ) لقب احمد بن محمدبن الحجاج است. او در فقه بر مذهب احمدبن حنبل بود و از اوست : کتاب السنن بشواهد الحدیث. ( از الفهرست ابن الندیم ).

مروزی. [ م َرْ وَ ] ( اِخ ) لقب احمدبن محمدبن مسروق ، مکنی به ابوالعباس. رجوع به ابوالعباس مروزی در ردیف خود شود.

مروزی. [ م َرْ وَ ] ( اِخ ) لقب احمدبن نصر، از فقهای شافعی. رجوع به احمدبن نصر در ردیف خود شود.

مروزی. [ م َرْ وَ ] ( اِخ ) لقب جعفربن احمد، مکنی به ابوالعباس از مؤلفان قرن سوم هجری ، رجوع به ابوالعباس مروزی در ردیف خود شود.

مروزی. [م َرْ وَ ] ( اِخ ) لقب محمدبن احمدبن عبداﷲ مروزی قاسانی ، مکنی به ابوزید فقیه بزرگ شافعی در قرن چهارم هجری. رجوع به ابوزید ( محمدبن... ) در ردیف خود شود.

مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب ابراهیم بن احمدبن اسحاق مروزی خالد آبادی ، مکنی به ابواسحاق فقیه قرن چهارم هجری است . رجوع به ابواسحاق (ابراهیم بن ...) شود.


مروزی . [ م َرْ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به مرو شاهجان . (از الانساب سمعانی ). || ساخته ٔ مرو. || اهل مرو. از مرو. مرغزی : فأما الطعم والجودة. (فی ة الیابس من الفواکه ) فان المروزی ة یفضله ... (صور الاقالیم اصطخری در فصل شرح مرو شاهجان ).
گرچه هر دو بر سر یک بازیند
هردو با هم مروزی ورازیند.

مولوی .


مروزی و رازی افتد در سفر
همره و همسفره پیش همدگر.

مولوی .


- مروزی را با رازی کار افتاده بودن ؛ سر و کار با دشمن پیدا کردن :
به چاره سازی با خصم توهمی کوشم
که مروزی را کار اوفتاد با رازی .

سوزنی .


- امثال :
من رازی و او مروزی .
این مروزی و آن رازی . (امثال و حکم دهخدا).
مروزی را چه کار با رازی ، رازی را چه کار با مروزی . (امثال و حکم دهخدا).

مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب احمدبن نصر، از فقهای شافعی . رجوع به احمدبن نصر در ردیف خود شود.


مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب احمدبن محمدبن مسروق ، مکنی به ابوالعباس . رجوع به ابوالعباس مروزی در ردیف خود شود.


فرهنگ عمید

از مردم مرو، مَرغَزی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مروزی (ابهام زدایی). مروزی ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • ابوالصمصام مروزی، اَبو الصَّمْصامِ مَروَزی، عمادالدین ذوالفقار بن محمد بن مَعْبَد حسنی، از محدثان معمر ایرانی در سده های ۵ و ۶ ق/ ۱۱ و ۱۲ م• ابوالفضل سلمی مروزی، محمد بن محمد بن احمد بن عبدالله بن عبدالحمید، مشهور به «ابوالفضل سلمی مروزی» و «حاکم الشهید»، از فقهای مذهب حنفی• ابوطالب مروزی، اَبوطالِبِ مَرْوَزی، عزیز الدین اسماعیل بن حسین بن محمد، نسب شناس سده های ۶ و ۷ ق/۱۲ و ۱۳ م مؤلف الفخری در انساب
...


کلمات دیگر: