خطاب به پروانه ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟. خطاب به پروانه ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟، کتابی از رضا براهنی، شاعر و منتقد ایرانی است که نخستین بار در سال ۱۳۷۴ به چاپ رسید. این کتاب دربرگیرندهٔ دو بخش است. بخش نخست، خطاب به پروانه ها، از صفحهٔ ۷ تا صفحهٔ ۱۲۰ شامل شعرهای اوست و بخش دوم، چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟، یعنی از صفحهٔ ۱۲۰ به بعد، همان طور که در کتاب اشاره شده است، بحثی در شاعری است.رضا براهنی با این مجموعه شعر جریان شعر پست مدرن ایران را آغاز کرد و تحولی را در شعر دههٔ هفتاد ایران ایجاد نمود.
حسین نوش آذر: «ادبیات سکوت با این سویه اعتراضی، در دو دهه گذشته بیش از آنکه در ادبیات داستانی نمود داشته باشد، در شاخه ای از شعر فارسی نمود دارد. اگر این فرض را بپذیریم، شاید بتوانیم بگوییم که «خطاب به پروانه ها» نمود شهری ادبیات سکوت در ایران است.»
مجتبی پورحسین: «با دقت در جریان های شعر دهه هفتاد می توان براهنی را یکی از تاثیرگذارترین شاعران این دهه نامید. براهنی در «خطاب به پروانه ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟» پنجاه شعر منتشر کرد. پنجاه شعری که با توجه به فضای ادبی غالب، بسیار متفاوت می نمود. شعرهایی بحث انگیز که شاعرش را بر آن داشت تا با موخره ای به نام «چرامن شاعر نیمایی نیستم؟» به توضیح شعر خودش بپردازد. همان کاری که شاعران بی رمق دهه شصت از آن دوری می کردند و با اختیار کردن ژستی روشنفکرانه، چنین عملی را خلاف اخلاق حرفه ای می پنداشتند.»
علی سطوتی قلعه: «آن موخره، عنوان «چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟» را بالای خود داشت و ذیل چنین عنوانی نخست نشان می داد که چگونه نظریه شعری نیما و به تبع آن شاملو با اجرایی که در درخشان ترین شعرهایشان به نمایش می گذارند، همخوانی ندارد. پس از آن، گامی به جلو می نهاد و از ضرورت برگذشتن از آن نظریه ها سخن می گفت و پیشنهادهای نظری یکسر تازه ای را پیش می کشید.»
رضا براهنی «خطاب به پروانه ها» را، که گزینه ای است از شعرهای ۶۹ تا اوایل ۷۳ ی او، مهم ترین مجموعه شعر خود می داند. حرکت از شعر تک وزنی به سوی اوزان مرکب و ترکیبی و شعر چند صدایی، رهایی تدریجی از استبداد نحوی زبان و حرکت به سوی آفریدن همه ارکان زبان در یک شعر - با نتی که نه عروض کلاسیک و نیمایی، بلکه ذهن خواننده باید برای شعر پیدا کند، آزاد کردن شعر از قید تصویر، مفهوم، احساس و وزن خارج از ساختار شعر و ارجاع ناپذیر کردن شعر به اجزای بیرون از شعر، به صورتی که شعر موضوع اصلی خود، یعنی زبان و زبانیت خود را، به رخ بکشد، از ویژگی های اساسی تعداد زیادی از شعرهای این کتاب است.
در مقاله نظری ضمیمه کتاب، «چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم»، براهنی ضمن برشمردن تضادهای حاکم بر نظریه پردازی نیما یوشیج و احمد شاملو و شعرهای اینان، در برابر نظریه و شعرهای آنان و آرای شاعران دیگر و شعرهایشان، نظریهٔ جدیدی را مطرح می کند که به زعم او، شعر فارسی با تکیه بر آن، می تواند خود را از بن بست شعر کهن و شعر نیمایی و شعر سپید نجات دهد. شاید این نظریه بحث انگیزترین حرف براهنی در شعر فارسی باشد.
نظراتی که پیرامون کتاب آورده می شوند، گزیده هایی از نوشتارهایی است که دربارهٔ کتاب «خطاب به پروانه ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟» در روزنامه های کثیرالانتشار یا مجلات ادبی به چاپ رسیده اند:
حسین نوش آذر: «ادبیات سکوت با این سویه اعتراضی، در دو دهه گذشته بیش از آنکه در ادبیات داستانی نمود داشته باشد، در شاخه ای از شعر فارسی نمود دارد. اگر این فرض را بپذیریم، شاید بتوانیم بگوییم که «خطاب به پروانه ها» نمود شهری ادبیات سکوت در ایران است.»
مجتبی پورحسین: «با دقت در جریان های شعر دهه هفتاد می توان براهنی را یکی از تاثیرگذارترین شاعران این دهه نامید. براهنی در «خطاب به پروانه ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟» پنجاه شعر منتشر کرد. پنجاه شعری که با توجه به فضای ادبی غالب، بسیار متفاوت می نمود. شعرهایی بحث انگیز که شاعرش را بر آن داشت تا با موخره ای به نام «چرامن شاعر نیمایی نیستم؟» به توضیح شعر خودش بپردازد. همان کاری که شاعران بی رمق دهه شصت از آن دوری می کردند و با اختیار کردن ژستی روشنفکرانه، چنین عملی را خلاف اخلاق حرفه ای می پنداشتند.»
علی سطوتی قلعه: «آن موخره، عنوان «چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟» را بالای خود داشت و ذیل چنین عنوانی نخست نشان می داد که چگونه نظریه شعری نیما و به تبع آن شاملو با اجرایی که در درخشان ترین شعرهایشان به نمایش می گذارند، همخوانی ندارد. پس از آن، گامی به جلو می نهاد و از ضرورت برگذشتن از آن نظریه ها سخن می گفت و پیشنهادهای نظری یکسر تازه ای را پیش می کشید.»
رضا براهنی «خطاب به پروانه ها» را، که گزینه ای است از شعرهای ۶۹ تا اوایل ۷۳ ی او، مهم ترین مجموعه شعر خود می داند. حرکت از شعر تک وزنی به سوی اوزان مرکب و ترکیبی و شعر چند صدایی، رهایی تدریجی از استبداد نحوی زبان و حرکت به سوی آفریدن همه ارکان زبان در یک شعر - با نتی که نه عروض کلاسیک و نیمایی، بلکه ذهن خواننده باید برای شعر پیدا کند، آزاد کردن شعر از قید تصویر، مفهوم، احساس و وزن خارج از ساختار شعر و ارجاع ناپذیر کردن شعر به اجزای بیرون از شعر، به صورتی که شعر موضوع اصلی خود، یعنی زبان و زبانیت خود را، به رخ بکشد، از ویژگی های اساسی تعداد زیادی از شعرهای این کتاب است.
در مقاله نظری ضمیمه کتاب، «چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم»، براهنی ضمن برشمردن تضادهای حاکم بر نظریه پردازی نیما یوشیج و احمد شاملو و شعرهای اینان، در برابر نظریه و شعرهای آنان و آرای شاعران دیگر و شعرهایشان، نظریهٔ جدیدی را مطرح می کند که به زعم او، شعر فارسی با تکیه بر آن، می تواند خود را از بن بست شعر کهن و شعر نیمایی و شعر سپید نجات دهد. شاید این نظریه بحث انگیزترین حرف براهنی در شعر فارسی باشد.
نظراتی که پیرامون کتاب آورده می شوند، گزیده هایی از نوشتارهایی است که دربارهٔ کتاب «خطاب به پروانه ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟» در روزنامه های کثیرالانتشار یا مجلات ادبی به چاپ رسیده اند: