کلمه جو
صفحه اصلی

برونو لاتور

دانشنامه عمومی

برونو لاتور ((به فرانسوی: Bruno Latour)(متولد ۲۲ ژوئن ۱۹۴۷) در بون، کوت دور) نظریه پرداز فرانسوی در زمینه علم، فناوری، و سیاست، در خط مقدم توسعه و بسط نظریه شبکه کنش و ظهور مطالعات علم و فناوری در اروپا است. البته علاوه بر اروپا، آثار او در آمریکای شمالی هم تأثیرگذار بوده است، و بسیاری از مفاهیم مورد استفاده او، کاربردهای فرارشته ای و میان رشته ای یافته است.میشل سر، آلگرداس گریماس، گابریل تارد
وی از ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۶ استاد مدرسه عالی معدن پاریس و سپس از ۲۰۰۶ استاد سیانس پو بوده است. وی همچنین استاد فلسفه قاره ای در مدرسه اقتصاد لندن می باشد. شهرت وی برای کتاب های «زندگی آزمایشگاهی»، «ما هرگز مدرن نبوده ایم» و «علم در عمل» می باشد. وی زمانی جزو برساخت گرایان محسوب می شد و از مبدعان نظریه نظریه شبکه کنش می باشد. او از کسانی که در فلسفه معاصر از رویکرد سوبژه اوبژه عدول کرده است.
لاتور، چشم اندازی انتقادی بر تولید دانش در علوم طبیعی گشود که به علوم اجتماعی نیز بسط یافت.وی عمیقا دلمشغول این بود که ربط دو مفهوم کلیدی دنیای مدرن، یعنی «طبیعت» و «جامعه»، باید مورد تجدید نظر قرار گیرد.لاتور استدلال می کند که هر دو امر طبیعی و امر اجتماعی، در فضاهای مختلف و در زمان های مختلف، متحد و تلفیق می شوند، و چیزی می سازند که او به آن «جمع» (“collective”) اطلاق می کند.این جمع، مترادف با جامعه (society) نیست، بلکه شرایط را برای سوسیالیته و جامعگی فراهم می آورد. «جمع» مرکب از رابطه بین انسان ها و غیرانسان هاست.لاتور از روایات بزرگان مدرنیت، راجع به پیشرفت و تعالی انتقاد می کند، در عین حال، دعوای پسامدرن رادیکال را هم انکار می نماید و بیش از حد بدبینانه می داند. ماجرا به این بازمی گردد که در اساس فکر مدرنیت، و پسامدرنیت، یک فکر شبکه ای نیست، و از این باب است که موجب اختلال در تشخیص می شود.

نقل قول ها

برونو لاتور (به فرانسوی: Bruno Latour) (زادهٔ ۲۲ ژوئن ۱۹۴۷ در بون، کوت دور) نظریه پرداز فرانسوی در زمینه علم، فناوری، و سیاست، در خط مقدم توسعه و بسط نظریه شبکه کنش و ظهور مطالعات علم و فناوری در اروپا است.
• «مردم هرگز واقعاً نفهمیدند من چه می گویم. من فقط استدلال می کردم که اکنون انسان ها و غیرانسان ها دارند با شدت بیشتر و بیشتری در هم می آمیزند. مسائل مربوط به مسئولیت و اخلاق زیست محیطی به واسطهٔ مفهوم آنتروپوسین به دلیل مقیاس مداخلهٔ انسان در علوم سیستم های زمین به طور کامل دگرگون می شود.»، ۲۰۱۸. -> گفتگو
• «من به حوزه ای تعلق دارم که تمایزی عمیق بین علم و بقیهٔ فرهنگ قائل نیست. فهم چیستی انسان بسیار دشوار است. ما نمی دانیم که بخش انسانی آنتروپوسین چیست. اما این مسئله با توجه به پیچیدگی عظیم علوم سیستم های زمین نیز مسئلهٔ علمی بزرگی است. شمار چیزهایی که باید یاد بگیریم بی نهایت است و ما صرفاً در آغاز راه هستیم. منظورم این است که ماجرا مثل کشف آمریکا است. ما در زمان کلمب به سر می بریم و تمام دیگر چیزها هنوز باید کشف شود. در عین حال، آنتروپوسین مسئلهٔ اخلاقی عظیمی است. مسئولیت ثروتمندان و به ویژه هم نسل های من چیست؟ دانشمندانی که با آن ها کار می کنم همیشه دربارهٔ مسئولیت عمیق شان در قبال نوه هایشان صحبت می کنند. به علاوه، آنتروپوسین مسئلهٔ فلسفی بزرگی است، زیرا گزاره های علمی مدام زیر سؤال می روند و به موضوع مناقشه بدل می شوند؛ بنابراین، تحمل این امر برای دانشمندان دشوار است.»، ۲۰۱۸. -> گفتگو
• «من اکنون به جامعه شناسی علمی بازگشته ام، کاری که ۴۰ سال پیش انجام می دادم. اما زمانه کاملاً عوض شده است. به نحوی که هنگامی که من زندگی آزمایشگاهی: ساخت واقعیت های علمی را در ۱۹۷۹ منتشر کردم، داشتم تمام چیزهای ضروری برای مشارکت فعالانه در علم را نشان می دادم، و برخی دانشمندان بسیار شوکه شدند زیرا می گفتند من با نشان دادن چیزهایی که علم به منزلهٔ نهادی اجتماعی نیاز دارد، دارم علم را بی اعتبار می کنم.»، ۲۰۱۸. -> گفتگو
• «من داشتم نشان می دادم که علم برای آنکه وجود داشته باشد و عینی باشد به حمایت فراوان نیاز دارد، که دقیقاً همان چیزی است که اکنون له آن استدلال می کنم. این مسئله تغییر نکرده است. اما ۴۰ سال پیش، وقتی که گفتم علم به جز خودِ واقعیت ها به چیزهای بسیار دیگری نیاز دارد، می گفتند دارم علم را بی اعتبار می کنم.»، ۲۰۱۸. -> گفتگو
• «حمایتِ دانشمندان، نهادها، دانشگاه ها، نشریه ها، همتایان، ابزارها، پول، به تعبیری، تمام این اکوسیستم های جهان واقعی که برای تولید واقعیت های عینی ضروری هستند. علم به آن ها وابسته است درست همان طور که شما به اکسیژنِ داخل این اتاق وابسته اید. موضوع بسیار ساده است؛ و موضوع ۴۰ سال پیش هم بسیار ساده بود، اما در آن زمان تصور می کردند که علم صرفاً فی نفسه درست است. علم چیز رازآمیزی بود، چیزی مثلِ مفهوم لقاح پاک.»، ۲۰۱۸. -> گفتگو
• «شکاکیت کنونی دربارهٔ تغییر اقلیم شباهتی با روند عادی رخدادها در تاریخ علم ندارد. این است که دانشمندان را کاملاً شگفت زده کرده است. آن ها ناگهان از سوی دانشمندان دیگری مورد حمله قرار گرفته اند که صنعتی بسیار قدرتمند به آن ها حقوق می دهد، نه بدان دلیل که رهنمودهای سیاسی آن ها نادرست بوده، بلکه بدان دلیل که علی الظاهر علم مورد نظر نادرست بوده است؛ بنابراین، دفاع آن ها از علم به منزلهٔ چیزی شبیه به لقاح پاک دیگر کار نمی کند. آن ها ناگهان دور و برِ خود را نگاه می کنند و می گویند، ما به نهادها و داوریِ همتا نیاز داریم، یعنی تمام آن فرآیندهای اجتماعی ای که من بر آن ها به مثابهٔ عناصر ضروری پروژه های علمی تمرکز داشته ام.»، ۲۰۱۸. -> گفتگو
• «ما داریم نشان می دهیم که علم تماماً بخشی از فرهنگ است و اینکه اکنون فرهنگ ما تقریباً درگیر جنگی علیهِ خودِ علم است. حالا که آمریکا از توافق نامهٔ آب وهوایی پاریس خارج شده است، آشکارا با مسئلهٔ جنگ و صلح سر و کار داریم. آقای ترامپ با گفتن اینکه، «ما در آمریکا تغییر اقلیم نداریم. شما تغییر اقلیم دارید، اما ما نه»، اساساً با اروپا و بقیهٔ جهان اعلام جنگ کرده است. این جنگی ژئوپولیتیک است، چیزی تراژیک، اما در واقع بر ما روشن می سازد که امروزه ژئوپولیتیک با همین مسئلهٔ تغییر اقلیم سازماندهی شده است. شما چه کار می کنید وقتی متحدتان می گوید «برو به جهنم!»، ما با وضعیتی کاملاً جدید روبه روییم. قبلاً چیزی به نام اتحاد غرب وجود داشت و فرانسوی ها و اروپاییان به آمریکا همچون یک متحد نگاه می کردند.»، ۲۰۱۸. -> گفتگو
• «فکر می کنم خیلی پایبند به رشتهٔ خاصی نیستم. من اساساً فیلسوفم، اما از سوی انسان شناسان در مقام انسان شناس پذیرفته شده ام، زیرا روی مدرنیته کار می کنم، و اکنون مدرنیته دارد به مسئلهٔ آنتروپوسین تبدیل می شود؛ بنابراین، کاری که من سال ها قبل انجام داده بودم، اینکه گفتم ما هرگز مدرن نبوده ایم، اکنون دارد تأیید می شود. همه قبول دارند که ما هرگز سیارهٔ زمین را مدرنیزه نخواهیم کرد. چیزی متفاوت دارد رخ می دهد. نام آن آنتروپوسین است؛ و به رغم این حقیقت که هیچ جامعه شناسی واقعاً مرا یکی از همکارانش به شمار نیاورده است، جامعه شناس ام.»، ۲۰۱۸. -> گفتگو
• «من کاتولیک ام، که جنبه ای بسیار مهم از علاقهٔ من به متون است. همچنین نسبت به استفادهٔ نادرست از دین بسیار حساسم. به خوبی درمی یابم چه موقع دیدگاه های دینی وارد سیاست می شود؛ بنابراین، مراقبم که سیاست و دین را با هم درنیامیزم.»، ۲۰۱۸. -> گفتگو
• «دین حتی از علم هم کمتر فهمیده شده است، و باید بگویم که این نومیدکننده است. مردم دین را به ایدئولوژی ها، به باورها تبدیل می کنند، و دین واقعاً هیچ ربطی به باور ندارد. من به باور به مثابهٔ یک مقوله باور ندارم. باور به خدا مقولهٔ درستی نیست. من در سنت تفسیری بولتمان پرورش یافته ام، و باورْ خوانشی نادرست از چگونگی تأثیر متن بر شما است. منظورم این است که آیا شما به لقاح پاک مریم مقدس باور دارید؟ اگر از من بپرسید، می گویم حتی یک دقیقه هم باور ندارم. اما اگر بپرسید که چه چیزی این باور را پدیدآورده است، آنگاه می توانم به لحظه ای از تاریخ کلیسا اشاره کنم که در آن تولید این تفسیر اهمیت داشته است.»، ۲۰۱۸. -> گفتگو
• «محتوای کتاب مقدس، از لحاظ اطلاعات، بسیار محدود است. اما شما باید تعریفی خاص از دین را کنار بگذارید که متأسفانه امروز تقریباً در همه جا غالب است. همین اتفاق دارد در حوزهٔ سیاست نیز رخ می دهد، که با مسائل هویت یعنی باز هم با باور جایگزین شده است. «من به این باور دارم و نمی خواهم این را زیر سؤال ببرم. این بی چون وچرا است». بنابراین، اکنون کشوری نظیر آمریکا باور سیاسی و باور دینی را با هم پیوند می دهد. با این احساسات نمی توان کار سیاسی کرد.»، ۲۰۱۸. -> گفتگو
• «از آنجا که هیچ کس گایا را نمی فهمد، تصمیم گرفتم که به مفهومی دیگر روی بیاورم، مفهوم «منطقهٔ حیاتی». اکنون به دانشمندانی پیوسته ام که در ژئوشیمی، آب شناسی، و خاک شناسی به مطالعهٔ علم مناطق حیاتی می پردازند. این حوزه انباشتی از انواع مختلف علوم است که با یکدیگر کار می کنند تا پیچیدگی این لایه های نازک را فهم کنند. من می کوشم تا راهی بیابم تا از پس پیچیدگی این منطقهٔ حیاتی برآیم.»، ۲۰۱۸. -> گفتگو
• «من به همان دلیل به هنر علاقه مندم که به علم علاقه دارم، هنر راهی برای مواجهه با این واقعیت است که ما در جهانی کاملاً متفاوت از آن چیزی به سر می بریم که فکر می کردیم به سوی آن در حال حرکتیم. ما اکنون به همان دلیل به هنر نیاز داریم که در قرن شانزدهم به هنر نیاز داشتیم، هنگامی که از کشف آمریکا آگاه شدیم، کشفی که همه چیز را دگرگون ساخت، موسیقی، تئاتر، شعر، ادبیات. امروز ما تجهیزات ذهنی، تجهیزات حسی لازم برای مواجهه با جهش بوم شناختی جاری را نداریم. نمی شود از علوم اجتماعی انتظار داشته باشید که بیاموزد چگونه از پس بحران بوم شناختی برآید. چگونه با این واقعیت مواجه می شوید که به نوه هایتان بگویید در ۱۹۴۷ زاده شده اید و زمانهٔ بسیار خوبی داشته اید، اینکه از جهانی سازی و فرآیندی سود برده اید که به انقراض ششم منجر شده است. چگونه این را به نوه هایتان می گویید؟ اگر بگویید، «خب، من زندگی خوبی داشتم، چقدر برای شما بد شد»، از نظر اخلاقی مردودید؛ بنابراین، چگونه از پس این وضعیت بر می آیید؟ این دست مایهٔ هنر است.»، ۲۰۱۸. -> گفتگو


کلمات دیگر: