کلمه جو
صفحه اصلی

خداحافظ گاری کوپر

دانشنامه عمومی

خداحافظ گاری کوپر (به فرانسوی: Adieu Gary Cooper) نام رمانی فلسفی سیاسی از نویسنده فرانسوی رومن گاری است.رمان دربارهٔ جوانی ۲۱ ساله به نام لنی است که از زادگاه خود آمریکا به کوه های سوییس پناه می برد و دربارهٔ فلسفه زندگی او و دیدگاه هایش است.رومن گاری «خداحافظ گاری کوپر» را در سال ۱۹۶۹ نوشت. سروش حبیبی این کتاب را در سال ۱۳۵۱ و چهار سال بعد از انتشار کتاب در فرانسه به فارسی ترجمه کرده است. رومن گاری «خداحافظ گاری کوپر» را ابتدا به انگلیسی نوشت و در ابتدا نام آن را ولگرد اسکی باز گذاشت.
جملات ناب کتاب:
این قدر بچه نبود که بگذارد عزیزترین چیزش را، آزادیش را از او بگیرند. حتی از پول و پله می ترسید. پول بد تله ایست. اول آدم صاحب پول است، بعد پول صاحب آدم می شود.
مادرها عجیب گریزپا هستند. نسل شان دارد از میان می رود. به زودی دیگر جز در افسانه ها نمی توانی پیدایشان کنی.

نقل قول ها

خداحافظ گاری کوپر (به فرانسوی: Adieu Gary Cooper) نام رمانی فلسفی سیاسی از نویسنده فرانسوی رومن گاری است.
• «لنی حتی نمی فهمید که چطور کسی می تواند خودش را راضی کند و در خصوص سیاست حرف بزند. مگر نه اینکه سیاست سرتاسرش ساختهٔ دست دیوانه هاست.»• «مادرها عجیب گریزپا هستند. نسلشان دارد از میان می رود. به زودی دیگر جز در افسانه ها اثری از آنها پیدا نیست.»• «خصوصیات معنوی مردها بسیار به ندرت به چهرهٔ ظاهریشان شباهت دارد.»• «او واقعاً مرا دوست دارد. برای همین هم می خواهد اذیتم بکند… چون عشق خودش یک جور آدم کشی است.»• «آمریکایی ها، روس ها، چینی ها، همه و همه مخالف انقلاب بودند. چون به محض اینکه یک انقلاب به ثمر رسید معنیش این است که کلکش کنده شده.»• «اغلب خیال می کنند که مرغ های دریایی غم بزرگی در دل دارند و حال آن که این خیالی پوچ است. اشکالات روانی خود آدم است که این احساس را به وجود می آورد. آدم همه جا چیزهایی می بیند که وجود ندارد. این چیزها در درون خود آدم است. همه به یک درون گو مبدل می شویم که همه چیز را به زبان می آورد. مرغ های دریایی، آسمان، باد، همه چیز. صدای عرعر خری را می شنوید. خری است بسیار خوشبخت که فقط برای یک خر ممکن است؛ ولی آدم با خودش می گوید: «خدایا چقدر غمناک است؟» عرعر خرها دل را کباب می کند؛ ولی این است که خر واقعی خود ما هستیم.»• «هر قدر عقاید کسی احمقانه تر باشد باید کمتر با او مخالفت کرد.»• «هیچ کس تا به حال دو مرتبه در عمرش عاشق نشده، عشق دوم، عشق سوم، اینها بی معنی است. فقط رفت و آمد است. افت و خیز است. معاشرت می کنند و اسمش را می گذارند عشق.»


کلمات دیگر: