بختره

بختری

بختریه

بختمند

بختمندی

بختن

بختنصر

<hr> مترادف بخته : اخته، خایه کشیده، خواجه، پرواری، چاق، فربه

مترادف بخته : اخته، خایه کشیده، خواجه، پرواری، چاق، فربه

بخته

بخته ای

بختو

بختور

بختوه

<hr> مترادف بختک : بخت، عبدالجنه، کابوس

مترادف بختک : بخت، عبدالجنه، کابوس

بختک

بختکار

بختکال

بختکان

بختگار

بختگاره

بختگاری

بختگان

بختگاو

بختگی

بختی

<hr> مترادف بختیار : خوش بخت، بختور، سعادتمند، کامیاب، کامیار، محظوظ، خوش اقبال، اقبالمند، ستاره دار، نیک اختر، نیک بخت، همایون <hr> متضاد بختیار : ناکامروا، ستاره سوخته، بداختر، بخت برگشته، بدبخت

مترادف بختیار : خوش بخت، بختور، سعادتمند، کامیاب، کامیار، محظوظ، خوش اقبال، اقبالمند، ستاره دار، نیک اختر، نیک بخت، همایون متضاد بختیار : ناکامروا، ستاره سوخته، بداختر، بخت برگشته، بدبخت

بختیار

بختیاروند

<hr> مترادف بختیاری : خوش بختی، روزبهی، سعادت، نیک اختری، نیک بختی <hr> متضاد بختیاری : بخت برگشتگی، شوربختی، ستاره سوختگی، ناکامی

مترادف بختیاری : خوش بختی، روزبهی، سعادت، نیک اختری، نیک بختی متضاد بختیاری : بخت برگشتگی، شوربختی، ستاره سوختگی، ناکامی

واژه های حرف "ب" - لغت نامه دهخدا