لغت نامه دهخدا

تع

تعابی

<hr> مترادف تعابیر : تعبیرات، تعبیرها <hr> متضاد تعابیر : معانی، مفاهیم

مترادف تعابیر : تعبیرات، تعبیرها متضاد تعابیر : معانی، مفاهیم

تعابیر

تعاتب

تعاتع

تعاثث

تعاجل

تعاجیب

تعاد

<hr> مترادف تعادل : اعتدال، بالانس، برابری، تساوی، تراز، ترازمندی، توازن، معادله، موازنه، همانی، هم چندی، برابر شدن، معادل بودن <hr> برابر پارسی : برابر شدن، برابری، ترازمندی، همتا بودن

مترادف تعادل : اعتدال، بالانس، برابری، تساوی، تراز، ترازمندی، توازن، معادله، موازنه، همانی، هم چندی، برابر شدن، معادل بودن برابر پارسی : برابر شدن، برابری، ترازمندی، همتا بودن

تعادل

تعادی

تعار

تعارج

تعارز

<hr> مترادف تعارض : اختلاف، تخالف، تعاند، خلاف ورزی، دشمنی، ستیز، عناد، عنادورزی، کشمکش، معارضه، خلاف ورزی کردن، متعرض شدن، ناسازگاری

مترادف تعارض : اختلاف، تخالف، تعاند، خلاف ورزی، دشمنی، ستیز، عناد، عنادورزی، کشمکش، معارضه، خلاف ورزی کردن، متعرض شدن، ناسازگاری

تعارض

<hr> مترادف تعارف : چرب زبانی، شیرین زبانی، مهربانی، پیشکش، عطا، هدیه، تکلف، پیشکش کردن، خوشامد گفتن <hr> برابر پارسی : خوشآمد، خوش و بش، خوشامد، رودرواسی

مترادف تعارف : چرب زبانی، شیرین زبانی، مهربانی، پیشکش، عطا، هدیه، تکلف، پیشکش کردن، خوشامد گفتن برابر پارسی : خوشآمد، خوش و بش، خوشامد، رودرواسی

تعارف

<hr> مترادف تعارف دادن : پیشکش دادن، هدیه دادن، کادو کردن، رشوه دادن

مترادف تعارف دادن : پیشکش دادن، هدیه دادن، کادو کردن، رشوه دادن

تعارف دادن

تعارف فرستادن

تعارف کردن

تعاریج

تعازل

تعازی

تعاسر

تعاسیف

تعاشر

تعاشق

تعاشی

تعاشیب

تعاض

تعاضد

تعاطس

تعاطف

<hr> مترادف تعاطی : تبادل، ردوبدل، مبادله، خوض کردن، شور کردن، مشورت کردن، دادوستد، عطا، فراگیری

مترادف تعاطی : تبادل، ردوبدل، مبادله، خوض کردن، شور کردن، مشورت کردن، دادوستد، عطا، فراگیری

تعاطی

تعاظل

تعاظم

تعافر

تعافس

تعافف

تعافی

<hr> مترادف تعاقب : پیگیری، تعقیب، دنبال، پیگیری کردن، دنبال کردن <hr> متضاد تعاقب : رها کردن

مترادف تعاقب : پیگیری، تعقیب، دنبال، پیگیری کردن، دنبال کردن متضاد تعاقب : رها کردن

واژه های حرف "ت" - لغت نامه دهخدا