لغت نامه دهخدا

تسطح

<hr> مترادف تسطیح : صاف، هموار، تراز ، هموارسازی ، صاف کردن، هم سطح کردن، هموار کردن <hr> متضاد تسطیح : ناهموار، ناهموارسازی، ناهموار کردن <hr> برابر پارسی : هموارسازی

مترادف تسطیح : صاف، هموار، تراز ، هموارسازی ، صاف کردن، هم سطح کردن، هموار کردن متضاد تسطیح : ناهموار، ناهموارسازی، ناهموار کردن برابر پارسی : هموارسازی

تسطیح

تسطیح کردن

تسطیر

تسطیع

تسطین

تسع

تسعات

تسعب

تسعد

تسعر

تسعسع

تسعن

تسعه

تسعون

<hr> مترادف تسعیر : نرخ بندی، نرخ گزاری، تبدیل ارز، قیمت گزاری، تعیین بها کردن، قیمت گذاشتن، نرخ گذاشتن، ارزیابی کردن

مترادف تسعیر : نرخ بندی، نرخ گزاری، تبدیل ارز، قیمت گزاری، تعیین بها کردن، قیمت گذاشتن، نرخ گذاشتن، ارزیابی کردن

تسعیر

تسعیر نامجات

تسعیر نامچه

تسعیرات

تسعیرنامجات

تسعیف

تسعین

تسغبل

تسغسغ

تسغیم

تسفد

تسفر

تسفسط

تسفط

تسفع

تسفل

تسفه

تسفیح

تسفید

تسفیر

تسفیط

تسفیع

تسفیل

تسفیه

تسقط

تسقف

تسقی

تسقید

تسقیع

تسقیف

تسقیم

تسقیه

تسلا

واژه های حرف "ت" - لغت نامه دهخدا