صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ح" - لغت نامه دهخدا
حفارخاوری
حفاره
حفاری
حفاریم
حفاسی
حفاش
حفاصه
حفاض
حفاضج
حفاظ
حفاظت
حفاف
حفاف الطیر
حفافه
حفافیث
حفال
حفالج
حفاله
حفان
حفانه
حفاه
حفاوت
حفایت
حفایر
حفت
حفتر
حفث
حفثه
حفج
حفحف
حفحفه
حفد
حفدان
حفدلس
حفده
حفر
حفر ابی موسی ال
حفر ابی موسی الاشعری
حفر البطاح
حفر السوبان
حفر بنی تمیم
حفر جنه
حفر سعد
حفر ضبه
حفر کردن
حفرالبطاح
حفرالرباب
حفرالسبیع
بیشتر