صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "خ" - لغت نامه دهخدا
خاطرآزار
خاطرآزرده
خاطرآسا
خاطرآسوده
خاطرآشفته
خاطرات
خاطراسا
خاطراسوده
خاطراشفته
خاطرافروز
خاطربرده
خاطرجمع
خاطرجمع بودن
خاطرجمع شدن
خاطرجمعی
خاطرجوئی
خاطرخراش
خاطرخواه
خاطرخواه شدن
خاطرخواهی
خاطرخوش شدن
خاطرداری
خاطرداشت
خاطرشاد
خاطرفریب
خاطرناپذیر
خاطرنشان
خاطرنشان شدن
خاطرنشان کردن
خاطرنشین
خاطرنواز
خاطرنگهدار
خاطره
خاطرپذیر
خاطرپذیری
خاطرپریش
خاطرپسند
خاطرگرفته
خاطری کاشانی
خاطف
خاطف ظله
خاطف هندی
خاطل
خاطوف
خاطی
خاف
خافت
خافتر
بیشتر