صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "د" - لغت نامه دهخدا
درس آخوند
درس اخوند
درس خانه
درس خوان
درس خواندن
درس دادن
درس کردن
درس گرفتن
درس گفتن
درس گیر
درساختن
درساختنی
درساخیدن
درسادگی
درسار
درساره
درساعت
درسان
درست
درست آمدن
درست آوردن
درست امدن
درست اوردن
درست داشتن
درست شدن
درست پیمان
درست کردار
درست کرداری
درست کردن
درست گردانیدن
درست گردیدن
درست گشتن
درست گفتار
درست گمان
درستاران
درستان
درستبذ
درستر
درسته
درستویه
درستویی
درستک
درستکار
درستکاری
درستگو
درستگی
درستی
درستی ده
بیشتر