صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ش" - لغت نامه دهخدا
شخف
شخل
شخلو
شخلی
شخلیدن
شخلیز
شخم
شخم زدن
شخم کردن
شخم کلشی
شخمان
شخملو
شخن
شخنار
شخنشار
شخوتت
شخوته
شخودن
شخوده
شخوص
شخول
شخولیدن
شخولیده
شخوم
شخونیدن
شخکاسه
شخیب
شخیت
شخید
شخیدن
شخیده
شخیر
شخیره
شخیری
شخیس
شخیش
شخیص
شخیصه
شخیف
شخیل
شخیلیدن
شخیلیده
شخیوه
شخیوه کردن
شد
شد امدن
شد عراقی
شد و آمد
بیشتر